تبيين مباحثى از توحيد در پرتو معارف اهل بيت عليهم السلام‏ - صفحه 137

علاوه بر معناى سلبى، يك مفهوم اثباتى بر لفظ بار مى‏شود؛ يعنى كسى كه لفظ «عالم» را به كار مى‏برد، معمولاً نمى‏تواند به همان مفهوم سلبى آن اكتفاكند و اگر چنين شود، مشكل تشبيه پيش خواهد آمد.
پس به‏طور خلاصه، اگر از الفاظ مشترك بين خدا و خلق صرفاً مفهوم سلبى و تنزيهى آنها اراده شود، قول به اشتراك مفهومى محذور تشبيه را به دنبال نمى‏آورد؛ ولى اگر به اين مفهوم سلبى اكتفا نشود، چنين قولى عقلاً صحيح نخواهد بود. نكته اساسى و مهمّ در اينجا اين است كه به چه مجوّزى مى‏توان به كسى كه خدا را جاهل و عاجز و مجبور و... نمى‏داند، اهلِ تعطيل گفت؟ آيا واقعاً اين همه اعتقاد سلبى، با نبودنش هيچ تفاوتى ندارد؟
نتيجه كلّ بحث درباره اشتراك لفظى و معنوى اين مى‏شود كه اگر مرادمان از «معنى»، «مفهوم» لفظ باشد۱(يعنى آنچه در ذهن از يك شى‏ء مى‏آيد)، در اين صورت، قول به اشتراك معنوى همان چيزى مى‏شود كه تحت عنوان «اشتراك معنوى» مطرح كرديم و گفتيم كه بسته به نوع استعمال و قصد گوينده دو حالت مختلف پيدا مى‏كند.
حال با توجّه به اين نكات، مى‏توانيم بگوييم كه اگر كسى قائل به اشتراك لفظى در اوصاف مشترك بين خدا و خلق گردد، بايد ديد مقصودش چيست. اگر مرادش صرفاً اين باشد كه هرگونه مفهوم اثباتى مشترك را بين خدا و خلق نفى كند و از نفى چنين مفهومى به اشتراك لفظى تعبير كرده، اين امر عقلاً مورد تأييد است و لازمه نفى تشبيه بين خدا و خلق مى‏باشد. چنين كسى در واقع، مى‏خواهد بگويد كه خدا و خلق صرفاً در يك امر تنزيهى و سلبى اشتراك دارند كه اين هم موجب تشبيه نمى‏شود و به طريق اولى، تعطيل را هم به دنبال نخواهد داشت؛ امّا اگر چيزى غير

1.بزرگانى چون مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى مرادشان از كلمه «معنى»، ماعُنى به و همان مصداق است و وقتى اشتراك معنوى را رد مى‏كنند، در واقع، مقصودشان انكار اشتراك مصداقى است و گرنه اشتراك مفهومى به معنايى كه توضيح داده شد، مورد قبول آنهاست. تبيين اين موضوع به نوشتار ديگرى نياز دارد.

صفحه از 138