تبيين مباحثى از توحيد در پرتو معارف اهل بيت عليهم السلام‏ - صفحه 112

او نهى اكيد شده است: (و إنّ إلى ربك المنتهى)۱۲ اين امر در خصوص صفات حق متعال هم جارى است. به عنوان مثال مى‏خوانيم:
نحوه بصير بودن خداى تعالى بر ما معلوم نيست و به آفريدگان نتوان قياس كرد و داخل در حوزه «السدد المضروبة دون الغيوب» است. ۳
به همين جهت، گفته مى‏شود:
از اينجا دانسته مى‏شود كه كوششهايى كه فلاسفه در بحث علم ذاتى حق تعالى كرده‏اند، همه بى‏مورد است... همچنين ساير فلاسفه كه وجوه ديگرى ارائه كرده‏اند، همه بيهوده، بلكه ممنوع است و مصداق «اقتحام در سدد مضروبه دون الغيوب» است. ۴
يعنى ناشناخته بودن در مورد افعال حق تعالى هم صادق است. «فعل حق - جلّ جلاله - به افعال ما قياس نمى‏شود... لهذا در نحوه صدور فعل از خدا نيز نمى‏توانيم بينديشيم.» ۵
پس در نظريّه عرضه شده در اين مقالات، خداى متعال در ذات، صفات و افعال خود ناشناخته است و بايد چنين باشد و اين نتيجه همان اصل عدم مشابهت است.
3. امّا طرف ديگر مسئله، كسانى‏اند كه به تعطيل افتاده‏اند. در اين نظريّه، اينها همان قائلان به اشتراك لفظى معرّفى شده‏اند كه مى‏گويند:
الفاظى كه بر خدا و خلق اطلاق مى‏شود، نمى‏تواند به يك معنى اطلاق شود. مثلاً عالم در خدا معنايى دارد غير آن آن معنا كه در خلق است؛ همچنين لفظ قادر و حىّ و حكيم و هر لفظ ديگر. ۶
كسانى كه براى صفات الهى معانى سلبى قائل‏اند نيز داخل در همين گروه اهل تعطيل‏اند. منظور كسانى‏اند كه مى‏گويند:
وقتى مى‏گوييم خدا عالم است، بدان معنى است كه: ليس بجاهل؛ و وقتى مى‏گوئيم قادر است، يعنى: ليس بعاجز. ۷
در اين مقالات، قول به اشتراك لفظى به ابوالحسن اشعرى نسبت داده شده و

1.شماره ۶، ص ۱۱

2.نجم (۵۳) / ۴۲

3.شماره ۴، ص ۴۹

4.شماره ۵، ص ۱۳۳

5.شماره ۴، ص ۵۹

6.شماره ۵، ص ۱۳۴

7.شماره ۶، ص ۱۲

صفحه از 138