تبيين مباحثى از توحيد در پرتو معارف اهل بيت عليهم السلام‏ - صفحه 113

بيان شده كه اين قول در قرن يازدهم توسّط قاضى سعيد قمى به تبع استادش مولى رجبعلى تبريزى دوباره زنده شده است. ۱ آن‏گاه در پايان بحث در مورد اين گروه، با قاطعيّت حكم شده است كه:
مرحوم ميرزامهدى اصفهانى - قدّس سرّه - و تلامذه‏اش در اين بحث، متأثّر از سخنان قاضى سعيد بوده‏اند. ۲
و براى تأييد اين نظر، عباراتى از مرحوم آقا ميرزا مهدى اصفهانى نقل گرديده و در مقام قضاوت، حكم به وجود تهافت در آنها شده است. ۳
4. مبرّا بودن از هر نقص به عنوان اصل دوم در بحث توحيد، براى ردّ اهل تشبيه مطرح شده ۴ و آياتى از قرآن كه وصف كمال براى خداى - عزّ و جلّ - مى‏كند، در همين راستا تفسير شده است. ۵
توضيح اين مسئله بيشتر در مقاله دوم و سوم آمده است. در آنجا مفاهيمى كه در خلائق با لوازم جسمانى مقرون است، با تجريد، قابل نسبت دادن به حق تعالى دانسته شده است. ۶ اين تجريد صرفاً از اوصاف و كيفيّات جسمانى است و گرنه:
صفاتى كه قرآن كريم براى خداى متعال ذكر مى‏فرمايد، او را مانند مخلوقات محدود نمى‏كند. ۷
آرى اگر براى آن صفات در مورد خلائق، كيفيّات جسمانى و حدودى باشد، در مورد خداى تعالى آن كيفيّات و خصوصيّات، نفى مى‏شود و مثلاً اگر او را به عليم بودن و قدير بودن وصف كنيم، از داشتن اعصاب و عضلات تنزيه مى‏كنيم. ۸
با همين ديدگاه در توضيح جملات اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه اوّل نهج‏البلاغه «فمن وصف اللَّه سبحانه فقد قرنه...» آمده است:
اين جملات صفاتى را كه در مخلوقات ديده مى‏شود، يعنى صفات جسمانى (همچون رنگ و ساير خصوصيّات) از خداى متعال نفى مى‏كند و

1.شماره ۵، ص ۱۲۸

2.شماره ۴، ص ۴۹

3.شماره ۶، ص ۱۲

4.شماره ۶، ص ۱۷

5.شماره ۶، ص ۱۸

6.شماره ۴، ص ۵۰

صفحه از 138