تبيين مباحثى از توحيد در پرتو معارف اهل بيت عليهم السلام‏ - صفحه 122

نيست؛ بلكه يكى از انواع «معلومات» ماست و براى ايشان خلط ميان «علم» و «معلوم» صورت گرفته است. البتّه ما در اين نوشتار وارد تشريح و توضيح اين بحث نمى‏شويم و علاقه‏مندان را به برخى از منابع موجود در اين بحث ارجاع مى‏دهيم. ۱
بحث دوم كه آن را در اينجا ذكر مى‏كنيم، اين است كه هرچند معرفت ما نسبت به اشياء به تصوّر ذهنى داشتن از آنها نيست، امّا پس از تحقّق معرفت، امكان تصوّر برخى از آنها وجود دارد. در مورد خداى - عزّ و جلّ - چنين امكانى هم وجود ندارد؛ يعنى نه تنها معرفت پروردگار از طريق تصوّر ذهنى نسبت به ذات مقدّسش نمى‏باشد، بلكه اصولاً هيچ‏گونه تصور مطابق با واقعى از آن ذات قدّوس - حتّى پس از معرفت او - هم امكان ندارد. بنابراين اگر كسى در بحث اوّل ما ايراد و مناقشه‏اى داشته باشد و معرفت مخلوقات را به تصوّر ذهنى از آنها بداند، امّا در خصوص معرفت خدا نمى‏تواند به چنين چيزى قائل شود؛ چون اصولاً ذات مقدّس ربوبى قابل تصوّر نمى‏باشد (دقت فرماييد).
ما اين مطلب را هم عقلاً مى‏توانيم اثبات كنيم و هم با استفاده از ادلّه نقلى. از جنبه عقلى، مى‏توان گفت كه اگر كسى حقيقتاً خداوند را شبيه به مخلوقات نداند و هرگونه مسانخت و مشابهت بين خدا و خلق را مُحال بشمارد، به‏سادگى، تصديق مى‏كند كه امكان تصوّر خداوند وجود ندارد. كسانى كه خواسته‏اند براى خدا صورت ذهنى درست كنند و آن تصوّر را معرفت بوجه خدا قرار دهند، در واقع، به‏نوعى تشبيه گرفتار آمده‏اند، بدون آنكه خود توجّه داشته باشند. اين مطلب با بررسى آنچه فلاسفه‏اى نظير مرحوم علّامه طباطبايى و استاد مطهرى تحت عنوان «چگونگى تصوّر خدا» آورده‏اند، قابل اثبات است.
ما پيش از ورود به طرح و نقد مباحث فلاسفه، آنچه را نظريّه مورد بحث در چگونگى تصوّر خدا بيان كرده، مطرح مى‏كنيم و پس از بررسى و نقد آن به بيان

1.نك: بنى‏هاشمى، گوهر قدس معرفت؛ همو، كتاب عقل‏

صفحه از 138