تبيين مباحثى از توحيد در پرتو معارف اهل بيت عليهم السلام‏ - صفحه 123

ديدگاه فلسفى مى‏پردازيم. با مقايسه ميان اين نظريّه و ديدگاه فلاسفه روشن مى‏شود كه آنچه در اين مقالات آمده است، بيان ديگرى از آراء فلاسفه صدرايى مى‏باشد و هر دو ديدگاه مبتلا به يك اشكال عقلى هستند و آن مشابهت ميان خدا و خلق است. اين در حالى است كه در اين مقالات، تصريح بر اصل عدم مشابهت شده است؛ بنابراين انتظار اين بوده كه بيان اين نظريّه خالى از اشكال وارد به سخنان فلاسفه باشد؛ ولى برخلاف اين انتظار، نوع طرح مسئله در آن، در مقايسه با آراء فلسفى اشكال‏پذيرتر به نظر مى‏رسد (اين مدّعا پس از طرح آراء فلسفى و مقايسه آنها با ديدگاه نويسنده در مقالات بعدى روشن مى‏گردد).

6. لزوم تجريد اختصاص به اوصاف جسمانى ندارد

همان‏طور كه در چكيده مقالات توضيح داديم، صاحب اين نظريّه معتقد است كه مفاهيمى كه به مخلوقات نسبت داده مى‏شود، به شرط تجريد از لوازم و صفات جسمانى، بر خداى متعال قابل اطلاق‏اند. بر اين امر تصريح و تأكيد شده كه اين تجريد صرفاً از خصوصيّات جسمانى است؛ بنابراين وقتى مى‏خواهيم صفاتى همچون سميع و بصير يا عليم و قدير را - كه در قرآن براى خداوند به كار رفته است - بر ذات خداى متعال اطلاق كنيم، كافى است كيفيّات و خصوصيّات جسمانى آنهارا كه در عالم مخلوقات است، نفى كنيم و مثلاً در مورد سميع و بصير، جارحه و ابزار داشتن را نفى كنيم و در مورد عليم و قدير، داشتن اعصاب و عضلات را نفى نماييم. ۱
علّت اينكه بيش از اين حدّ از تجريد، لازم دانسته نشده، پرهيز از فرو غلتيدن به ورطه تعطيل مى‏باشد. سؤالى كه در اينجا بايد از صاحب اين نظريّه پرسيد، اين است كه: به چه دليل صفات مخلوقات را از خصوصيّات جسمانى‏شان تجريد مى‏كنيد و بدون اين تجريد، اطلاق آنها را بر خداى متعال جايز نمى‏شماريد؟ آيا جز اين است كه اوصاف جسمانى دالّ بر ويژگى مخلوقيّت‏اند و چون عقلاً بين خدا و

1.شماره ۵، ص ۱۲۸ و ۱۳۱

صفحه از 138