تبيين مباحثى از توحيد در پرتو معارف اهل بيت عليهم السلام‏ - صفحه 124

خلق هيچ شباهتى نيست، پس نمى‏توان صفتى را كه ويژگى مخلوقيّت دارد به خالق نسبت داد؟ حال سخن در اين است كه اگر چنين است - و بايد باشد - پس هر وصف ديگرى هم كه ويژگى مخلوقيّت است، به همين دليل بايد از خدا نفى گردد. آيا ويژگى مخلوقيّت تنها اعصاب و عضلات داشتن است؟! به طور كلّى، آيا خصوصيّتى در مخلوقات هست كه ويژگى مخلوقيّت نداشته باشد؟! به تعبير ديگر آيا مى‏توان در مخلوقات چيزى يافت كه نشانِ مخلوقيّت بر آن نباشد؟
به عنوان مثال، همان علم و قدرتى را كه مثال زده شده است، توضيح مى‏دهيم. علم و قدرتى كه ما در بشر سراغ داريم، چگونه است؟ صرف‏نظر از ابزار و جارحه داشتن، هر آنچه ما آن را مصداق علم خود مى‏شماريم، داراى خصوصيّت «بالغير بودن» است؛ يعنى همه علومى كه در مخلوقات وجود دارد (چه حصولى و چه حضورى، چه كم و چه زياد، چه آن را مجرّد بنامند و چه ننامند) يك ويژگى مشترك دارد و آن عبارت است از ذاتى و مستقلّ نبودن. هر علمى كه ما در خود سراغ داريم، مى‏يابيم كه از خودمان نيست؛ بلكه به ما داده شده است. پس نمى‏توانيم آن را ذاتىِ خود بدانيم. به عبارت ديگر، هيچ يك از علمهاى ما بالذات نمى‏باشد و ما در داشتن آن متّكى بر غير خودمان هستيم. همين‏طور است قدرت بشر. ما به خود هيچ قدرتى نداريم. هيچ يك از قدرتهاى ما از ما ناشى نمى‏شود؛ بلكه آن را ديگرى به ما داده است.
اين خصوصيّت (وابسته به غير بودن و ذاتى نبودن) از روشن‏ترين نشانه‏هاى نقص و مخلوقيّت همه اوصافى است كه در مخلوقات مى‏بينيم. بنابراين، ويژگى مخلوقيّت در مخلوقات بسيار فراتر از اعصاب و عضلات داشتن (نفى جوارح و...) است كه مورد تأكيد اين نظريّه مى‏باشد. البتّه در روايات هم اين تصريح وجود دارد و اگر قرار است كه طبق اصل «مبرّا بودن از هر نقص» هر خصوصيّتى را كه دالّ بر نقصِ مخلوقات است، از خداى متعال نفى كنيم، پس نمى‏توانيم علم و قدرتى كه

صفحه از 138