بررسى پديده وحى و شبهات پيرامون آن‏ - صفحه 146

تفاوتهاى موجود، يك وجه اشتراكى بين تمامى اين نمونه‏ها هست كه مشترك معنوى هستند. بايد ديد كه وحى در چه معانى‏اى به‏كار رفته است. اگر در معانى مستعمل فيه براى كلمه وحى تفاوت ماهوى مشاهده شود، در آن صورت مى‏توان به تعدّد وضع قائل شد. در قرآن كريم تا حدود 70 بار كلمه وحى استعمال شده است كه معناى وحى رسالى آن اين است كه خداوند متعال به بندگان خاصّ خود با اهدافى عالى، پيامى را رسانده است؛ بدون اينكه ديگران از شيوه رسيدن اين پيام شناختى داشته باشند. يا ساير معانى وحى كه ذكر شد. بدين ترتيب، به نوعى اشتراك معنوى براى مفهوم وحى در استعمالات گوناگونش مى‏توان دست يافت؛ حتّى آنجا كه خدا القاى امرى به فرشتگان را مطرح مى‏كند. صرف نظر از ساير معانى وحى، در خصوص معناى رسالى وحى نوعى تفاوت ماهوى مشاهده مى‏شود. امّا بايد گفت كه ميان ساير معانى وحى و معناى رسالى وحى نوعى اشتراك لفظى مى‏توان قائل شد، نه اينكه وحى داراى تعدّد وضع باشد.

سؤال:

حال كه بيان مى‏شود كه الفاظ و معانى قرآن هر دو از جانب پروردگار عالم بر قلب رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله نازل شده است. آيا مستنداتى هم بر اين مدّعا وجود دارد؟

آقاى دكتر ميرباقرى:

از آنجا كه وحيانى بودن الفاظ قرآن را برخى از افراد مسلمان مطرح كرده‏اند، در اين بخش، به بيان مستندات قرآنى بسنده مى‏كنيم؛ اگرچه مستندات عقلى نيز به حدّ كافى در اين خصوص وجود دارد. بايد براى يك فرد مسلمان با زبان قرآن صحبت كرد و از مستندات قرآنى بهره گرفت. به عبارت ديگر، قرآن را بايد به گونه‏اى معرّفى كرد كه خود قرآن معرّفى كرده است. اين كار نادرست است كه قرآن را به گونه‏اى معرّفى كنند كه با آيات آن مغايرت داشته باشد. در قرآن كريم آمده است:

صفحه از 153