و بزرگان و دانشمندان و فلاسفه و عرفاء و اهل معرفت را به تأنّى واداشته است.
نكته قابل ذكر اينكه با توجّه به شواهد موجود، اطلاق كلمه تجربه بر وحى و تجربى دانستن آن ناصحيح است؛ زيرا خاصيّت علوم تجربى ابطالپذيرى است كه با تحقيق كردن و بررسى نمودن در آزمايشگاهها حاصل مىشود؛ حال آنكه در خصوص وحى چنين امكانى وجود ندارد. پس اگر امكان تجربه وجود نداشته باشد، امكان بسط آن نيز وجود ندارد و عبارت «بسط تجربه نبوى» عبارتى ناصحيح است.
سؤال:
با وجود همه مباحث مطرحشده، حال اين سؤال يش مىآيد كه نقش رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آلهدر خصوص وحى چه بوده است؟
آقاى دكتر معارف:
با توجّه به اينكه رابط ميان ذهن افراد صرفاً الفاظ است نه چيز ديگرى، مىتوان گفت كه در مورد قرآن نيز وضع چنين است؛ يعنى قرآنى كه در عالم بالاست، دليلى وجود ندارد كه از سنخ الفاظ باشد. علّامه طباطبايى مىفرمايند كه آيه (و إنّه في أمّ الكتاب لدينا لعليّ حكيم)۱ بر اين معنا دلالت دارد و وقتى كه قرار است در اختيار بشر قرار گيرد - چون بشر چيزى جز الفاظ و عبارات نمىشناسد - در قالبِ الفاظ نازل مىشود. در اينكه معانى بلند وحى در لباس الفاظ ريخته مىشود، ترديدى وجود ندارد. مسئله بر سر آن است كه فاعلِ اين كار چه كسى است؟ يعنى آيا اين خداوند است كه لباس الفاظ را بر تنِ معانى وحى مىپوشاند يا پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله عهدهدارِ اين امر است؟ و چنانكه گفتيم، وقتى خداوند خود را فاعلِ اين امر مىداند، چه اصرارى است كه ما پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله را جاعل الفاظ قرآن بدانيم؟ خود خداوند مىفرمايد: (إنّا جعلناه قرآناً عربيّاً)۲
ضمناً بايد به دو نكته توجّه داشت؛ اوّل آنكه اين مباحث نبايد با مباحث توحيد