است درباره سه اصطلاح شريعت و طريقت و حقيقت كه در عرفانهاى بشرى آنها را سه چيز جدا از هم مىدانند؛ در حالىكه در معارف اهل بيت، چنين مثلّثى پذيرفته نيست ۱؛ يا معناى واضح و روشن پارهاى از صفات پروردگار عالم ۲؛ و خلاصه نظرها درباره كيفيّت علم خداوند به موجودات ۳ و... اگر كتاب داراى يك سياهه تفصيلى از گونه آنهايى كه در پايان كتابهاى استاد زرّينكوب يا آيت اللَّه جوادى هست، بود، ارزش آن چند برابر و فوايدش براى خواننده بسيار مىشد.
3. محشّى محترم پانوشتهاى بسيارى از يادداشتهاى مؤلّف را از دفاتر ديگرش بر متن كتاب افزوده كه در توضيح و تكميل مطالب متن بسيار مفيد و لازماند. اين امر در پانوشت ص 244 مغفول افتاده و عبارت «ألقم الميثاق» درباره حجرالاسود خود محتاج توضيح است و بهتر بود آن را به پانوشت ص 230 ارجاع مىدادند. يا جملهاى كه در ص 320 از زبان خليفه دوم درباره پيامبر نقل شده كه: «به خدا قسم پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از دنيا نرفته تا دست و پاى مردمانى را قطع كند، و منكر موت پيامبر شد...» اين جمله چه معنايى دارد؟ آيا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مىخواست دست و پاى عدّهاى را قطع كند يا خليفه دوم؟ جمله كژتابىاى دارد كهاى كاش توضيح داده مىشد. يا اصطلاح «الحقيقة محو الموهوم و صحو المعلوم» ۴ كه در صفحه 217 بند آخر، به صورت «محو و صحف» آمده است، بهتر بود به زبان ساده، توضيح داده مىشد كه معلومات را صحو كردن يعنى چه؟ در يك مورد نيز عددى در متن ذكر شده كه توضيحى در پانوشت ندارد. ۵ و در صفحه 330 سطر 12 منظور از «شهيد» كيست، شهيد اوّل يا ثانى يا ثالث؟ سخن پايانى اينكه كتاب نمايه اشعار و اعلام نيز ندارد.