ابن‏ تيميّه و انكار «مجاز» در قرآن‏ - صفحه 173

حقيقت باشد، اطلاق خورشيد بر اين دو شى‏ء، بالاشتراك خواهد بود و در اين صورت، هر گاه كه اين واژه بدون هيچ قرينه مشخّص‏كننده‏اى به كار رود، مراد متكلّم از آن، معلوم نخواهد شد؛ ليكن ما مى‏نگريم كه امر خلاف اين است و هر گاه كه ما واژه «خورشيد» را بدون هيچ قرينه‏اى به كار مى‏بريم، از آن، رخسار زيبا فهميده نمى‏شود و آنچه از شنيدن اين واژه به ذهن شنونده خطور مى‏كند، همان ستاره پرنور آسمان است. ۱
ابن‏اثير در دومين پاسخش به اشكال ياد شده، به «وضع» تكيه كرده و مرجع را در اين گونه موارد، اصل «لغت» دانسته‏است كه در آن، اسماء براى مسمّيات مشخّص وضع شده‏اند. وى معتقد است كه در اصل لغت، يافت نمى‏شود كه رخسار زيبا را خورشيد يا مرد بخشنده را دريا ناميده باشند؛ بلكه اين خطيبان و شاعران‏اند كه اسلوبهاى معنوى را توسعه بخشيده‏اند؛ حال آنكه هيچ يك از اين توسّعها از واضع لغت و در اصل وضع نيست. از همين روست كه هر يك از شاعران براى خود توسّعاتى مجازى اختراع كرده‏اند. مثلاً امرؤالقيس براى اسب تعبير «قيد الأوابد»۲را به كار برده كه پيش از او چنين تعبيرى براى اسب، از كسى شنيده نشده است. از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله نيز روايت شده كه در روز نبرد حنين فرمود: «الآن حَمِيَ الوَطيسُ» كه مرادش از اين جمله، شديد شدن جنگ بود؛ زيرا «الوطيس» در اصل، به معناى تنور است و در اينجا، به استعاره، براى جنگ به كار رفته‏است. اين واژه در اين معنا، جز از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيده نشده‏است. در مواردى نظير اين، واضع لغت چنين معانى‏اى را براى اين الفاظ ياد نكرده و به همين سبب، ما در مى‏يابيم كه بخشى از لغت، حقيقت است كه به وضع باز مى‏گردد و بخشى از آن مجاز است كه به توسّعات خطيبان و شاعران، مربوط مى‏شود. در عصر ما، گاه مردمان مجازهايى را مى‏سازند

1.همان، ج ۱، ص ۷۶

2.اوابد يعنى: وحوش و قيد بودن اسب براى وحوش، بدان سبب است كه به علّت سرعت اسب، ديگر وحوش نمى‏توانند از او بگريزند.

صفحه از 184