حقيقت باشد، اطلاق خورشيد بر اين دو شىء، بالاشتراك خواهد بود و در اين صورت، هر گاه كه اين واژه بدون هيچ قرينه مشخّصكنندهاى به كار رود، مراد متكلّم از آن، معلوم نخواهد شد؛ ليكن ما مىنگريم كه امر خلاف اين است و هر گاه كه ما واژه «خورشيد» را بدون هيچ قرينهاى به كار مىبريم، از آن، رخسار زيبا فهميده نمىشود و آنچه از شنيدن اين واژه به ذهن شنونده خطور مىكند، همان ستاره پرنور آسمان است. ۱
ابناثير در دومين پاسخش به اشكال ياد شده، به «وضع» تكيه كرده و مرجع را در اين گونه موارد، اصل «لغت» دانستهاست كه در آن، اسماء براى مسمّيات مشخّص وضع شدهاند. وى معتقد است كه در اصل لغت، يافت نمىشود كه رخسار زيبا را خورشيد يا مرد بخشنده را دريا ناميده باشند؛ بلكه اين خطيبان و شاعراناند كه اسلوبهاى معنوى را توسعه بخشيدهاند؛ حال آنكه هيچ يك از اين توسّعها از واضع لغت و در اصل وضع نيست. از همين روست كه هر يك از شاعران براى خود توسّعاتى مجازى اختراع كردهاند. مثلاً امرؤالقيس براى اسب تعبير «قيد الأوابد»۲را به كار برده كه پيش از او چنين تعبيرى براى اسب، از كسى شنيده نشده است. از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله نيز روايت شده كه در روز نبرد حنين فرمود: «الآن حَمِيَ الوَطيسُ» كه مرادش از اين جمله، شديد شدن جنگ بود؛ زيرا «الوطيس» در اصل، به معناى تنور است و در اينجا، به استعاره، براى جنگ به كار رفتهاست. اين واژه در اين معنا، جز از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيده نشدهاست. در مواردى نظير اين، واضع لغت چنين معانىاى را براى اين الفاظ ياد نكرده و به همين سبب، ما در مىيابيم كه بخشى از لغت، حقيقت است كه به وضع باز مىگردد و بخشى از آن مجاز است كه به توسّعات خطيبان و شاعران، مربوط مىشود. در عصر ما، گاه مردمان مجازهايى را مىسازند
1.همان، ج ۱، ص ۷۶
2.اوابد يعنى: وحوش و قيد بودن اسب براى وحوش، بدان سبب است كه به علّت سرعت اسب، ديگر وحوش نمىتوانند از او بگريزند.