ابن‌ تيميّه و انكار «مجاز» در قرآن‌ - صفحه ۱۶۷

استعمال شده‌است؛ هرچند كه از حيث ادّعا عين آن محسوب شود. استعمال لفظ را به شكل نخست، استعمال حقيقى و لفظ را در آن معنا حقيقت گويند؛ و استعمال لفظ را به شكل دوم، استعمال مجازى و لفظ را در آن معناى دوم مجاز نامند. ۱
پس از اين مقدّمه، تعريف مشهورِ حقيقت و مجاز از نظر گذرانده مى‌شود. قول مشهور در تعريف حقيقت و مجاز، اين است كه حقيقت يعنى استعمال لفظ در معناى موضوع له آن و مجاز يعنى استعمال لفظ در غير ما وضع له آن. ۲
آيت‌اللَّه بروجردى پس از اشاره به قول مشهور، تعريف استعمال مجازى به استعمال لفظ در غير ما وضع له را به‌سختى، به چالش كشيده‌است. ايشان تأكيد كرده كه دلالت لفظى دلالتى است وضعى به نحو مطابقه؛ از اين رو، چنين دلالتى بدون وضع، معقول نيست و همين وضع است كه سبب صحّت استعمال است. بنابراين، لفظ تنها در ما وضع له استعمال مى‌شود؛ نهايت اينكه گاه، معناى موضوع له مراد جدّى متكلّم است و هدف او از استعمال لفظ در معناى موضوع له، ايجاد آن معنا در ذهن مخاطب است و گاه، مراد متكلّم از استعمال لفظ، ايجاد معناى موضوع له در ذهن مخاطب است تا آن معنا، معبر و منشأ انتقال ذهن وى به معنايى ديگر شود؛ از آن جهت كه معناى دوم يا عين موضوع له است يا از حيث ادّعا، از افراد آن به شمار مى‌رود. بنابراين، مراد جدّى غير معنايى است كه لفظ حقيقتاً در آن استعمال شده‌است؛ هرچند كه از حيث ادّعا عين آن محسوب مى‌شود. ۳
آيت‌اللَّه بروجردى در تبيين سخن خود، مثال متداول «رأيت أسداً يرمي» را ذكر مى‌كند و توضيح مى‌دهد كه واژه «أسد» در اين جمله، نه در معناى مرد شجاع، بلكه

۱.نك: بروجردى، ص ۲۹

۲.نك: جصّاص، ج ۱، ص ۴۶؛ علم‌الهدى، ج ۱، ص ۱۰؛ فخر رازى، ج ۱، ص ۲۸۶؛ محقّق حلى، ص ۵۰؛ ابن‌منظور، ج ۱۰، ص ۵۲؛ علّامه حلّى، مبادى‌الوصول، ص ۷۰ و ۷۱؛ تفتازانى، ص ۲۱۵ و ۲۱۸؛ مظفّر، ج ۱، ص ۱۹

۳.بروجردى، ص ۲۸-۲۹

صفحه از ۱۸۴