در خود ما وضع له، يعنى حيوان درنده، استعمال شدهاست. نهايت اينكه مراد از اين استعمال، انتقال ذهن مخاطب از لفظ به معناى موضوع له و از معناى موضوع له به معنايى ديگر، يعنى مرد شجاع است. گويى كه لفظ در معناى موضوع له استعمال شده و معناى موضوع له در معناى ديگرى به كار رفته كه ادّعا شده عين موضوع له يا از افراد آن است. ۱
ايشان در ادامه، با اشاره به معانى لغوى حقيقت و مجاز، تأكيد مىكند كه مقصود از استعمال لفظ در استعمال حقيقى، ثبوت معناى موضوع له در ذهن مخاطب؛ و در استعمال مجازى، اين است كه معناى موضوع له معبرى شود كه ذهن با گذر از آن به معناى دوم عبور كند. در مجموع، آنچه سكّاكى درباره استعاره گفته، آيتاللَّه بروجردى درباره جميع مجازات قائل است. ۲
حاصل اينكه لفظ همواره در موضوع له خود استعمال مىشود؛ نهايت اينكه مراد جدّى يا حقيقتاً همان موضوع له است، يا اينكه ادّعائاً عين آن يا از افراد آن است. در واقع، قضيّه مشتمل بر استعمال مجازى، به دو قضيّه تحليل مىشود: قضيّهاى منطوقه كه در آن، به ثبوت محمول براى موضوع حكم شده و قضيّهاى ضمنيّه كه در آن، حكم شده كه مراد جدّى از حيث ادّعا، عين موضوع له يا از افراد آن است. ۳
يادآور مىشويم كه اصل در معناى لفظ، حقيقت است و تنها با وجود دليل، يا قرينه صارفه يا مانعه، مىتوان لفظ را بر مجاز حمل كرد. اين مطلب را در اصول فقه، «أصالة الحقيقة» ناميدهاند. ۴
2) علائم حقيقت و مجاز
در كتابهاى ادبى و اصولى، براى حقيقت و مجاز، علائمى برشمردهاند كه به اهمّ آنها اشارهاى مىشود:
1.همان، ص ۲۹
2.همانجا
3.همان، ص ۳۰
4.مظفّر، ج ۱، ص ۲۹؛ جصّاص، ج ۱، ص ۴۶؛ علوى يمنى، ج ۱، ص ۴۳؛ تفتازانى، ص ۲۱۸