ابن‏ تيميّه و انكار «مجاز» در قرآن‏ - صفحه 169

الف) تبادر۱: براى دلالت هر لفظى به هر معنايى، سببى لازم است. اين سبب يا مناسبت ذاتى ميان لفظ و معنا، يا «وضع»، يا قرينه حالى و مقالى است. از آنجايى كه دلالت لفظ به معنا، دلالت وضعى است، ميان لفظ و معنا مناسبت ذاتى وجود ندارد. از سوى ديگر، دلالت لفظ به معنا به‏سبب اينكه اين دلالتْ وضعى مطابقى است، مستند به نفس دلالت است و به قرينه متّكى نيست. بنابراين، مراد از تبادر اين است كه از استعمال لفظ تنها و مجرّد از هر قرينه‏اى، چه معنايى به ذهن مى‏رسد. ۲ چنين معنايى همان معناى موضوع له لفظ است.
ب) صحّت سلب و حمل و عدم آن: اگر بتوان معنايى را از لفظى سلب كرد، آن معنا مجازى است و در مقابل، معناى حقيقى را نمى‏توان از لفظ سلب كرد. همچنين، اگر بتوان لفظى را بر معنايى حمل كرد، آن معنا حقيقت است و عدم صحّت حمل نشانه مجاز بودن آن معنا براى آن لفظ است. ۳

3) موافقان استعمال مجاز در قرآن و ادلّه آنان‏

وجود مجاز در كلام، بر فصاحت و بلاغت آن مى‏افزايد و نشانه كمال و والايى آن به شمار مى‏رود. ۴ در اين صورت، به حكم عقل، وجود مجاز در قرآن كريم - كه در اوج فصاحت و بلاغت است - روشن و بديهى خواهد بود. اين حقيقتى است كه جمهور دانشمندان فريقين بدان معترف‏اند ۵ و در آثار خود بدان تصريح كرده‏اند و در اين باره، آثارى را تحت عنوان «مجاز القرآن» و عناوينى ديگر، به رشته نوشته در آورده‏اند.
براى نمونه، شيخ طوسى در التبيان ۶ بدين امر تصريح كرده است. علامه حلّى نيز در مبادى‏الوصول، نوشته است: «و اعلم أنّ المجاز واقع في القرآن و

1.«نصّ واضع» يا «نصّ اهل لغت» را نيز از معرّفهاى «حقيقت» برشمرده‏اند كه به هر يك اشكالاتى وارد است. (نك: عراقى، ج ۱، ص ۶۶)

2.مظفّر، ج ۱، ص ۲۳

3.همان، ج ۱، ص ۲۵

4.طوسى، ج ۳، ص ۳۸؛ ابن‏اثير، ج ۱، ص ۷۸-۷۹؛ علوى يمنى، ج ۱، ص ۲۷؛ نيشابورى، ج ۱، ص ۱۹۱؛ تفتازانى، ص ۲۶۲؛ سيوطى، نوع ۵۲

5.نك: زركشى، ج ۲، ص ۲۵۵؛ سيوطى، نوع ۵۲

6.ج ۳، ص ۳۸

صفحه از 184