«إنّ اللَّه تبارك و تعالى لا يوصف بمكان يحلّ فيه، فيحجب عنه فيه عباده؛ و لكنّه يعني أنّهم عن ثواب ربّهم محجوبون.»۱ اين سخن دال بر حذف كلمهاى از آيه شريفه است كه بنا بر برخى اقوال، از انواع مجاز به شمار مىآيد.
4) برخى اشكالات مشهور به وقوع مجاز در قرآن و بررسى آنها
پيش از نقل و بررسى سخنان منكران مجاز در قرآن، به سخنان منكران مجاز در لغت، اشارتى مىرود و پاسخ آنان از زبان دانشمندان ادبيّات عرب، نقل مىشود. ابناثير در اين باره مىنويسد:
گروهى چنين گفتهاند كه كلام، همهاش، حقيقت است و هيچ مجازى در آن نيست. گروه ديگر بر خلاف گروه اوّل، منكر وجود حقيقت در كلام شده و آن را به تمامى، مجاز دانستهاند. ۲
وى پس از باطل خواندن هر دو نظريّه، توضيح مىدهد كه همه آفريدگان به نامهايى نيازمندند كه دال بر آنها باشد و هر يك از آنها بدان نامها شناخته شوند و از اين راه، تفاهم ممكن شود. اين ضرورتى است گريز ناپذير. نامى كه براى هر مسمّى وضع شده، حقيقت است و هر گاه به غير او نقل شود، مجاز است. براى نمونه، هر گاه بگوييم «خورشيد» و مراد ما از اين لفظ، ستاره بزرگ پر نور در آسمان باشد، اين نام براى خورشيد، حقيقت است؛ چرا كه براى آن وضع شده است. امّا هر گاه بگوييم «خورشيد» و مراد ما از آن رخسار زيبا و نمكين باشد، مجاز خواهد بود. ۳
شايد در اينجا، اشكالى مطرح شود كه: به رخسار زيبا نيز «خورشيد» گفته مىشود و اين لفظ در اين معنا هم، حقيقت است. ابناثير در ادامه، با اشاره بدين اشكال، از دو راه نظرى و وضعى بدان پاسخ گفتهاست. پاسخ نظرى مبتنى بر اين اصل است كه الفاظ تنها به عنوان ادلّهاى براى فهماندن معانى، جعل شدهاند و اگر فرضاً استعمال «خورشيد» هم براى «جرم درخشان سماوى» و هم براى «چهره زيبا»