و الفاظى را به استعاره، در برخى معانى به كار مىبرند كه پيش از اين، وجود نداشته است. اگر اين عمل از جانب واضع صورت گرفته بود، كسى پس از او نمىتوانست چيزى از خود بسازد يا در معانى موضوعه، چيزى بيفزايد يا از آنها چيزى بكاهد. ۱
ابواسحاق اسفراينى، ابنالقاصّ شافعى، ابنخويز منداد مالكى، داوود ظاهرى و پسرش، و ابومسلم اصفهانى را از منكران مجاز در قرآن بر شمردهاند. ۲ بنا بر نقل قرطبى و زركشى، شبهه منكران مجاز در قرآن چنين است:
متكلّم هيچگاه از حقيقت به مجاز عدول نمىكند، مگر آن گاه كه به كار بستن حقيقت بر او تنگ آيد و محال است كه براى خداى متعال چنين امرى رخ دهد. ۳
محمّد عبدالغنى حسن اشكالات منكران مجاز را اين گونه نقل كرده است:
1. مجاز كذب است و كذب بر خداى سبحانه محال است. 2. پناه بردن به مجاز، حاكى از عجز در به كار بستن حقيقت است و اين نيز براى خداوند محال است. ۴
غزّالى در پاسخ به شبهه نخست، چنين گفته كه واژه مجاز، اسم مشترك است و هم بر امر كذب و باطل اطلاق مىشود و هم بر لفظى كه از موضوع له خود عبور كرده باشد. وى معتقد است كه اگر مراد از منكران مجاز در قرآن، معناى نخست است، درست مىگويند و اگر مرادشان دومين معناست، سخنشان نارواست و دليل ناروايىاش آيات بسيار قرآن است. ۵
امّا شبهه دوم را چنين مىتوان پاسخ گفت كه همان گونه كه پيشتر گذشت، كاربرد مجاز در كلام، از اسباب فصاحت و بلاغت و كمال آن است و در موارد بسيار، مجاز در رساندن مراد رساتر و گوياتر از حقيقت است. از اين رو، استعمال مجاز در كلام نه
1.همان، ج ۱، ص ۷۷
2.قرطبى، ج ۱۱، ص ۲۶؛ زركشى، ج ۲، ص ۲۵۵؛ سيوطى، نوع ۵۲
3.قرطبى، ج ۱۱، ص ۲۷؛ زركشى، ج ۲، ص ۲۵۵؛ نيز نك: سيوطى، آغاز نوع ۵۲
4.شريف رضى، ص ۵۵، مقدّمه محقّق ؛ نيز نك: زحيلى، ج ۱، ص ۴۱
5.نك: غزّالى، المستصفى، ص ۸۴؛ همو، المنخول، ص ۱۳۸