ابن‏ تيميّه و انكار «مجاز» در قرآن‏ - صفحه 176

شافعى و خليل و سيبويه، هر يك در علومى نظير فقه و حديث و نحو، مصطلحات فراوان جعل كرده‏اند و عموم دانشمندان و ازجمله شخص ابن‏تيميه، اين مصطلحات را به كار بسته‏اند و به كار مى‏بندند و چون اين مصطلحات را به نفس دين نسبت نمى‏دهند، بدعتگزار به شمار نمى‏روند.

5-2) توقيفى بودن زبان، با تقسيم الفاظ به حقيقت و مجاز، در تناقض است.

در نظر ابن‏تيميه، تقسيم الفاظ به حقيقت و مجاز مبتنى بر اين است كه منشأ زبان، توافق جمعى عقلاء باشد و اين سخنى است بى‏دليل. او معتقد است كه منشأ لغت «وضع» نيست؛ بلكه خدا به نوع انسان الهام كرده‏است كه آنچه را اراده و تصوّر مى‏كند، با لفظ ويژه آن به زبان آورد؛ يعنى لغت امرى است توقيفى.
ابن‏تيميه با تأكيد بسيار، تقسيم الفاظ به حقيقت و مجاز را در صورتى درست دانسته كه لفظ، نخست، براى يك معنا وضع شود و پس از آن، گاهى در موضوع له خود و گاهى در غير موضوع له خود به كار رود. از نظر وى، اين سخن آن گاه درست است كه دانسته شود، الفاظ عربى نخست، براى معناهايى وضع شده‏اند و سپس در آن معانى، به كار رفته‏اند و براى الفاظ، وضعى پيش از استعمال وجود داشته باشد. و اين تنها بر اساس قول كسانى درست است كه لغات را زاده توافق جمعى مى‏دانند و مدّعى مى‏شوند كه گروهى از عقلاء گرد هم آمده‏اند و توافق كرده‏اند كه فلان شى‏ء را به فلان لفظ نام نهند و ديگرى را به لفظى ديگر؛ و اين امر را در تمام زبانها جارى و سارى فرض كنند.
ابن‏تيميه اثبات چنين امرى را ناممكن دانسته و افزوده كه هيچ كس نمى‏تواند از عرب، بلكه از هيچ امّتى از امّتها، چنين نقل كند كه گروهى گرد هم آمدند و اين الفاظ موجود در زبان را وضع كردند و پس از وضع، آنها را به كار گرفتند. تنها امر معروفى كه به تواتر نقل شده، استعمال اين الفاظ است در آن معانى كه اهل زبان از اين الفاظ قصد مى‏كنند و اگر كسى مدّعى شود كه وضعى پيش از استعمال سراغ دارد، بر

صفحه از 184