ابن‏ تيميّه و انكار «مجاز» در قرآن‏ - صفحه 177

باطل رفته است؛ چرا كه چنين چيزى را احدى از مردمان نقل نكرده است.
ابن‏تيميّه سپس در برابر سخن خود اشكالى مطرح مى‏كند و مى‏نويسد: «اگر بگويند كه ما بر اين دعوى دليل داريم، چراكه اگر توافق جمعى به اختصاص لفظ معيّن به معناى معيّن نباشد، استعمال ممكن نخواهد بود، خواهيم گفت: امر اين گونه نيست؛ زيرا ما مى‏دانيم كه خدا به حيوانات، اصواتى را الهام كرده كه آنان مراد يكديگر را با اين اصوات مى‏فهمند و خدا اين را منطق ناميده است. (عُلّمنا منطق الطير)۱(قالت نملة يا أيّها النمل ادخلوا مساكنكم)۲(يا جبال أوّبى معه و الطير)۳ ...خداوند فرموده است: (الرحمن علّم القرآن؛ خلق الانسان؛ علّمه البيان)۴ و (قالوا أنطقنا اللَّه الذي أنطق كلّ شي‏ء)۵. پس او سبحانه است كه منطق را به آدمى الهام مى‏كند. ۶
ابن‏تيميه از تمام مقدمات پيشين نتيجه گرفته كه خداوند به نوع انسانى آموخته كه آنچه را اراده و تصوّر مى‏كند، با لفظ ويژه‏اش به زبان آورد و اين يعنى لغت امرى است توقيفى. ۷
مى‏نگريد كه ابن‏تيميه از يك سو، منكر «وضع» مى‏شود و از سوى ديگر، زبان را امرى توقيفى مى‏خواند. وى مى‏گويد خدايى كه همه چيز را به نطق در آورده، آدمى را نيز از طريق الهام، به نطق درآورده‏است؛ ليكن اين سخنان در اصل مسئله، تفاوتى ايجاد نمى‏كند. بنا بر سخن ابن‏تيميّه، واضع الفاظ در لغات گوناگون، عقلاء نيستند و منشأ لغات نه توافق جمعى، بلكه الهام الهى است. بنابراين، واضع لغات خداوند سبحانه خواهد بود. نزد ابن‏تيميّه، خدا الفاظ را براى دلالت به معانى، وضع كرد و سپس اين را به حضرت آدم آموخت و پس از وى، به نوع انسانى الهام كرد.
در تبيين اين سخن، يادآور مى‏شود كه دلالت الفاظ بر معانى، در هر زبانى، نه مانند دلالت اثر بر مؤثّر، عقلى است و نه مانند دلالت «آخ گفتن» هنگام احساس

1.نمل (۲۷) / ۱۶

2.نمل (۱۷) / ۱۸

3.سبأ(۳۴) / ۱۰

4.رحمن (۵۵) / ۱-۴

5.فصّلت (۴۱) / ۲۱

6.ابن‏تيميّه، ص ۸۳-۹۰

7.همان، ص ۹۱-۹۲

صفحه از 184