دوم، اشتراك را لازم مىگرداند كه اين هر دو، خلاف اصلاند و لذا واجب مىشود كه اين گونه الفاظ را از اسماء متواطى بدانيم. ۱
ابنتيميّه در ادامه، گفته است كه اگر گويندهاى ميل جماد را حقيقت بداند و ميل حيوان را مجاز، فرقى ميان اين دو دعوى نخواهد بود، مگر كثرت استعمال در ميل حيوان. امّا همين لفظ در مورد جماد، به شكل مقيّد به كار مىرود تا روشن شود كه مراد ميل جماد است. وى قائل است كه هر چند اراده از اسماء متواطى است، ولى همواره به صاحب اراده (مريد) مقيّد است؛ بر خلاف ديگر اسماء متواطى مانند انسان و اسب كه در عالم خارج، به شكل غير مضاف وجود دارند. ۲
نخستين نكتهاى كه در اين سخنان وجود دارد، پذيرش تلويحى بحث حقيقت و مجاز است. نكته ديگر اينكه، ابنتيميه براى فرار از پذيرش لزوم وجود قرينه در استعمال اراده براى جمادات، از يك سو، اراده را از اسماء متواطى دانسته و از سوى ديگر، قائل شده كه مسمّاى اين اسم در عالم خارج، هميشه به شكل مقيّد وجود دارد؛ چه آن مسمّى حيوان باشد و چه جماد.
ابنتيميّه بىهيچ دليلى، اسم «مريد» را از اسمهاى متواطى دانسته و جمادات را از افراد آن برشمرده؛ ليكن اسم متواطى اسمى است كه براى چندين شىء وضع شده و به معناى واحدى كه همه آنها را در برمىگيرد، دلالت مىكند. ۳ در واقع، متواطى لفظى است كه بر اشياء متعدّد دلالت مىكند؛ زيرا در اين اشياء متعدّد، معناى واحد مشتركى هست ۴؛ مانند اسم انسان كه به شكل يكسان، براى زيد و عمرو و بكر، به كار مىرود؛ زيرا زيد و عمر و بكر، با همه تفاوتها، همگى، «حيوان ناطق»اند. بنابراين، اسم «مريد» تنها براى مسمّياتى اسم متواطى به شمار مىرود كه مفهوم اراده در آنها صدق كند؛ ليكن با توجّه به معناى لغوى اراده، اساساً جمادات نمىتوانند «مريد» باشند و مفهوم «اراده» در جمادات وجود ندارد؛ از اين رو، جمادات هرگز در شمار مسمّيات اسم مريد نخواهند بود.