شمارى از ايشان به اختيار خود به اين امور اقرار كردند و شمارى ديگر نيز از سر اختيار آن را منكر شدند.
بر اساس اين عبارات، معرفت پيامبران و اوصياى الهى همچون معرفت خداوند، فطرى است. امّا بايد توجّه داشت كه از نظر مرحوم آيتاللَّه ميرزا مهدى اصفهانى، معرفت فطرى در دنيا مورد غفلت واقع مىشود و خداوند بدون تذكار انبيا بندگان را به معرفت خويش متذكّر نمىكند. به همين جهت در تقريرات آمده است:
شناساندن وصىّ پيامبر نيز به دست خداى تعالى است؛ پس كسى را كه خداوند بر ايمان به پيامبر و وصىّ او هدايت كرده باشد، سؤال و مؤاخذه خواهد كرد و به پاداش يا عقوبت خواهد رساند. امّا اگر خداوند، معرفت پيامبر و وصىّاش را به كسى نداده باشد، در هيچ خبرى نيامده است كه خداى تعالى او را معاقب يا مورد سؤال قرار مىدهد و اين به سبب ماندن وى در غفلت است و اينكه خداوند او را از موضوع تكاليف به اصول و فروع خارج ساخته است... . ممكن است خداوند اين افراد را مورد تفضّل قرار دهد و نفس خود و پيامبر و ولىّاش را به آنان معرفى كند و در آن نشئه به آنها درجه و ثواب عطا فرمايد و در اين كار هيچ قبحى نيست بلكه امكان دارد خداوند در هيچ نشئهاى از نشئات، خود را به آنان نشناساند و عقاب هم نكند. ۱
4. معجزه
معجزه امرى است كه طرف مقابل را عاجز سازد. ۲ البتّه در فرهنگ قرآن و روايات اهل بيت عليهم السلام ، جز در مواردى معدود از واژه معجزه استفاده نشده و بهجاى آن بيشتر واژههاى آيه و بيّنه به كار رفته است. در آن چند مورد نيز با توجّه به قراين، آشكار مىشود كه منظور آيه و بيّنه بودن معجزه است نه تعجيز آن. بنابراين، درمجموع مىتوان گفت هدف خداى متعال، نه تعجيز
1.اصفهانى، مهدى، ص ۲۹
2.ابنفارس، ج ۴، ص ۳۲۳؛ فيّومى، ص ۳۹۴