نبوّت از ديدگاه ميرزا مهدى اصفهانى‏ - صفحه 17

اين گواهى بر راستى رسالت و خلافت، به درجات متفاوتى براى اهل ايمان حاصل مى‏شود و درجات آن، به ميزان دريافت اهل ايمان از معارف حقّه به نور پروردگار وابسته است. در دعاى مأثور آمده است: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَك...».
بنابراين از نظر ميرزا مهدى اصفهانى، چون خداوند خويشتن را به بندگانش شناسانده و آنها فطرتاً خداشناس‏اند، هنگامى كه رسول خدا به سوى ايشان مى‏آيد و با تذكار به معروف فطرى بندگان، آنها را به‏سوى پروردگارشان مى‏خواند، به روشنى او را مى‏شناسند و به حقّانيّت و صدق دعوى او پى مى‏برند و اين همان گواهى خداوند بر صدق رسول خويش است. ايشان اين مطلب را در معارف القرآن با ذكر يك مثال به اين صورت بيان مى‏كند:
بر هر عاقلى آشكار است كه چون سلطان سترگ به عموم رعيّت خود نظر، و به رأفت خويش بر آنان ترحّم كند، وزير اعظم خود را براى دعوت ايشان بفرستد تا به محضر او شرفياب شوند و به آنان بشارت دهد كه (حجاب ميان خويش و آنان را مرتفع مى‏سازد تا با آنان سخن گويد، ايشان را هدايت كند، تعليم دهد، پاكيزه گرداند و در اوقات خاصّى به آنان اذن تشرّف دهد تا به او تقرّب جويند، آنان را با خلعت فرشتگان بپوشاند و نيازمندى‏هايشان را برطرف كند و احتياجاتشان را مرتفع سازد و در آن حال آنان را به آرزوهايشان برساند). در اين دعوت و بشارت تنها شخص سلطان و عمل به وعده‏هاى وزيرش شاهد بر صدق وزير اوست. چنان كه خود سلطان، راهنما به‏سوى خويش و هدايتگر به شخص خود است و كلام او نيز برهان [ ديگرى‏] بر راستى وزيرش و دعوت و بشارت اوست. تعليم بندگان به علوم و حكمتهاى الهى به‏واسطه تكلّم خداوند با بندگان نيز عين لطف و احسان پروردگار و تزكيه و تربيت بندگان توسّط اوست.
امّا اگر بنده‏اى به سلطان پشت كند و در آنچه او را [ از ياد سلطان‏] مشغول مى‏سازد، مستغرق گردد و با پيوستن به آن كه به سلطان جفا مى‏كند سلطان را رها سازد محال است كه چنين بنده‏اى، سلطان را بيابد و او را مشاهده

صفحه از 30