نگرشى نو به كذب و افترا بر خدا و رسول در حوزه حديث‏ - صفحه 34

فحواى كلام علّامه چنين است كه كذب، خبر دادن از امرى است به‏خلاف واقعيّت آن؛ چه گوينده معتقد به درستى اين كلام باشد و چه نباشد و اين، قول مشهور است.
امّا برخى گفته‏اند صدق در جايى به‏كار مى‏رود كه كلام گوينده، معتَقَد وى نيز باشد، به‏خلاف كذب. برخى نيز گفته‏اند اگر كلام گوينده، هم مطابق واقع و هم موافق اعتقاد وى بود صدق است و اگر با واقع مخالف بود يا گوينده خود بدان اعتقادى نداشت، كذب است.
با اين بيان، اگر كسى معتقد به درستى امرى نباشد ولى بر آن گواهى دهد، دروغ گفته است؛ هرچند خبر، درست و مطابق واقع بوده باشد. شايد قرآن نيز به همين معنا اشاره كرده است، آنجا كه مى‏گويد:
(إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُون.)۱
هنگامى‏كه منافقين به نزدت آمدند و گفتند كه گواهى مى‏دهيم پيامبرِ خدايى، [ فريب مخور] و خدا مى‏داند كه تو رسول اويى و خدا گواهى مى‏دهد كه منافقان، دروغ گويند.

افترا

افترا در لغت به‏معناى جعل دروغ و چيزى را از خود درآوردن است ۲ كه در فارسى به آن تهمت مى‏گوييم چنان كه فيّومى مى‏گويد:
افترى عليه كذباً: اختلقه. ۳
فروق اللغات - كه تفاوت معنا و كاربرد لغات را بيان مى‏كند - در توضيح معناى «كذب» و «افترا» مى‏نويسد:
«افتراء» خاص‏تر از دروغ است؛ زيرا «افتراء» كذب در حقّ ديگرى است، در جايى كه وى راضى نيست، به‏خلاف «كذب» كه ممكن است متكلّم در حقّ خود دروغ بگويد. لذا به كسى‏كه مى‏گويد: «چنين كارى را انجام دادم و

1.المنافقون (۶۳) / ۱

2.قرشى، ج ۵، ص ۱۷۱

3.فيّومى، ج ۲، ص ۴۷۱

صفحه از 55