چنان كارى را انجام ندادم»، اگر سخنش راست نباشد، مىتوان دروغگو گفت، امّا «مفتر» نمىتوان گفت؛ زيرا غالباً گوينده به اين امر راضى شده است. ۱
 به اينترتيب معلوم مىشود، افترا جعل دروغ در مورد ديگرى است درباره چيزى كه وى از آن ابا دارد و امتناع مىكند؛ بهخلاف دروغ كه عامتر از اين معناست. يعنى جعلِ سخنِ خلافِ واقع در حقّ خود و ديگرى، دروغ است؛ چه عمد باشد چه سهو و چه فرد بدان راضى باشد چه نباشد.
زشتى كذب و افترا
دروغ از گناهان كبيره، بلكه يكى از قبيحترين گناهان است. ۲ دروغ، فرد را نزد مردم خوار و بىاعتبار مىكند، موجب خجالت وى و باعث دلشكستگى و رنجش مردم است. دروغگويى سبب ريختن آبرو ۳ و درنهايت سياهرويى است. ۴(إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّار)۵
 دروغ، بدترين سخن ۶ و خيانت است ۷ كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: 
اين خيانت بزرگى است كه تو با برادرت سخن بگويى، او تو را تصديق كند، درحالىكه تو به او دروغ بگويى.۸
 و نيز فرمود: از دروغ بپرهيزيد كه همانا دروغ، همراه با فجور است، ۹ به فجور راهنمايى مىكند و اين هر دو در آتشاند. ۱۰ اميرالمؤمنين عليه السلام علامت ايمان را چنين بيان مىكند كه انسان، راستى را در جايى كه بهضرر اوست بر دروغى كه بهسود اوست ترجيح دهد. ۱۱
                         
                        
                            1.حسينى موسوى جزائرى، ص ۱۶۳
2.مجلسى، ج ۷۲، ص ۲۵۹، ح ۲۳
3.مجلسى، ج ۷۲، ص ۱۹۲، ح ۸
4.نورى طبرسى، ص ۷۳؛ بهنقل از لباللّباب مخطوط؛ ن.ر.ك. المنذرى الشاسى، ج ۳، ص ۵۹۶، ح ۲۸
5.الزّمر (۳۹) / ۳
6.نهجالبلاغه، خ ۸۳، ص ۲۰۰
7.مجلسى، ج ۷۲، ص ۲۶۱، ح ۳۷
8.ورّامبن ابىفراس، ج ۱، ص ۱۱۴
9.ورّامبن ابىفراس، ج ۱، ص ۱۱۳
10.المنذرى الشاسى، ج ۳، ص ۵۹۲، ح ۱۲
11.نهجالبلاغه، حكمت ۴۵۰، ص ۱۲۹۶