نگرشى نو به كذب و افترا بر خدا و رسول در حوزه حديث‏ - صفحه 40

اين‏رو شايد اين دسته بر اين باور باشند كه شاخص در اين موارد، جمله موجبه‏اى است كه به دروغ و با قاطعيّت به خدا و رسول صلى اللَّه عليه و آله نسبت داده مى‏شود.
امّا گاه نسبت دادن دروغ به خدا و رسول گرامى‏اش به اين است كه كسى امرى را كه خدا و رسول صلى اللَّه عليه و آله گفته‏اند به‏صورت قطعى از ايشان نفى كند؛ يعنى فرموده خدا را انكار كند و بگويد خدا چنين چيزى نفرموده است.
پيش از اين در تعريف دروغ، دريافتيم كه كذب، خبر دادن از امرى است كه خلاف واقعيّت آن باشد، چه گوينده خود به درستى اين كلام معتقد باشد و چه نباشد و نيز چه إخبار دروغ، عمدى باشد و چه غيرعمدى.
روشن است اگر كسى الهى بودن آيه قرآن را نفى كند و مدّعى شود اين آيه ساخته و پرداخته بشر است يا از ناحيه پيامبر ساخته شده يا تجربه شخصى و تجربه دينى اوست، سخنى خلاف واقع گفته و بر خدا دروغ بسته است؛ و در اين صورت تفاوتى هم ندارد كه او خود به سخنش معتقد باشد يا به‏عمد دروغ گفته باشد.
هم‏چنين است ادّعاى كسى كه سخن رسول صلى اللَّه عليه و آله را كه حقيقتاً فرموده است، از ايشان نفى كند و آن را دروغ بپندارد و ساخته و پرداخته جاهلان و غلات قلمداد كند.
گفتنى است بين حجّيّت حديث از يك سو و جعلى و ساختگى بودن آن از سوى ديگر تفاوت است. يك حديث ممكن است ضعيف باشد، راوى آن مجهول يا حتّى دروغ‏گو باشد، امّا واقعاً و حقيقتاً سخن پيامبر باشد. در اين صورت اين حديث حجّت نيست، امّا لزوماً به معناى جعلى بودن هم نيست. حال اگر كسى قاطعانه مدّعى دروغين و ساختگى بودن حديثى شود كه حقيقتاً سخن رسول صلى اللَّه عليه و آله است، قطعاً واقعيّتى را از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله انكار كرده است و اين، مصداق نسبت دادن دروغ به رسول خداست.
در اين‏جا به برخى از آيات اشاره مى‏كنيم كه مفسّران اين معنا را از آن برداشت كرده‏اند:

صفحه از 55