در باور صدرا از چنان جايگاهى برخوردار است كه حكمت راستين و فلسفه واقعى را فلسفهاى مىداند كه در خدمت وحى باشد و عقل را بدون اتّكا به عصاى نقل، گمراهكننده مىشمارد. مصداق واقعى چنين التزام و اصالتبخشى به روايات، تحرير كتاب شرح الاصول الكافى، بهويژه بسط و توضيح احاديث كتاب الحجّة كه با رويكردى متألّهانه انجام شده است و نتايج حاصل از مبانى و مقدّمات حكمت و معارف ناشى از كشف و شهود را به تأييد روايات رسانده است.
با تأمّل در نظريّه حكمت متعاليه صدرا، فلسفه نبوّت و ماهيّت اين مقام، در سفر چهارم در بين خلق و در سيماى هادى و پيامبر بزرگ، ظاهر مىگردد. در اين سفر، انسان سالك با رهنمود انبياى الهى، در صدد هدايت كردن مردم و جامعه است. از اينرو قافلهسالار گروههاى انسانى مىشود، با آموزهها و فرامين صادر شده از پيامبران در ابعاد فردى و اجتماعى، حركت فردى و اجتماعى را ايجاد و شريعت الهى را در جامعه احيا مىكند و بدين صورت، روحى تازه در حيات جمعى مىدمد.۱
نوشتار حاضر، بر آن است تا با تحليل و بررسى برخى از مسائل نبوت، بهويژه مسئله ضرورت بعثت پيامبران، ديدگاه ملاصدرا را در شرح اصول كافى در اينباره بازگو نمايد.
1. تفاوت نبى و رسول
در اينكه معنى و مفهوم واژه نبى در لغت، با رسول متفاوت است، ترديدى نيست امّا در اينكه آيا ميان مفهوم اين دو واژه در اصطلاح شرع، فرقى هست يا نه، ملاصدرا معتقد است كه «نبى» بهلحاظ مصداق، اعمّ از «رسول» است؛ بهعبارت ديگر، هر رسولى نبى است ولى عكس آن صادق نيست. ۲
1.الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ص ح تا ل، مقدّمه مرحوم مظفر.
2.ملّاصدرا، شرح الاصول الكافى، ج ۵، ص ۹۴