و دومى از كمال عقل عملى، و رسالت پايان مىپذيرد، در حالىكه نبوّت كه همان ولايت و قرب به خداوند است تا قيامت باقى است. ۱
2. ضرورت بعثت
از مهمترين مباحثى كه در نبوّت مطرح مىشود، اين است كه آيا اساساً ضرورتى در برانگيخته شدن پيامبران در ميان جوامع بشرى وجود دارد؟ به ديگر سخن، آيا ارسال پيامبران از جمله افعالى است كه عقل آدمى به وجوب صدور آن ازسوى خداوند سبحان حكم مىكند يا آنكه در نظر عقل، چنين وجوبى در كار نيست؟
پاسخ متكلّمان اشعرى منفى است. در نظر آنان عقل آدمى بههيچوجه نمىتواند به وجوب و ضرورت صدور فعلى از جانب خداوند حكم كند؛ زيرا چنين كارى مستلزم آن است كه خداوند در انجام آن فعل، فاعل موجَب (غير مختار) و مجبور باشد، حال آنكه حقتعالى «فعّال ما يشاء» است. بنابراين، خرد آدمى مجاز نيست صدور هيچ فعلى - از جمله بعثت پيامبران - را از جانب خداوند ضرورى بداند و بر ضرورت و لزوم آن استدلال كند. به اين ترتيب، متكلّمان اشعرى بحث «ضرورت بعثت انبيا» را از اساس مردود مىشمارند و تنها به ذكر «حُسن» آن اكتفا مىكنند. به اعتقاد آنان، برانگيخته شدن پيامبران منافع و بركات غيرقابل انكارى براى مردم دارد و مصداقى از رحمت و لطف الهى است. اشعريان، حسن بعثت را مىپذيرند و ضرورت آن را انكار مىكنند. ۲
متكلّمان اماميّه و نيز معتزليان، با اتّكا بر اصل حسن و قبح عقلى، افزون بر آنكه در نيكويى و حسن بعثت بااشاعره همآوا مىشوند،۳ بر اين باورند كه مىتوان بر
1.ملّاصدرا، شرح الاصول الكافى، ج ۵، ص ۷۵
2.سعيدى مهر، ج ۲، ص ۱۴- ۱۵
3.چنانكه خواجه نصيرالدّين طوسى، فيلسوف و متكلّم بزرگ اماميّه، به نُه وجه از وجوه بعثت اشاره كرده است كه عبارتاند از: تأييد عقل و ارائه معارف دينى، زوال ترس، راهيابى به حسن و قبح برخى افعال، آگاهى از سود و زيان اشيا، رفع نياز بشر به قوانين صالح اجتماعى، شكوفايى استعدادهاى علمى، آموزش صنايع و فنون، تعليم حكمت عملى و تعليم شريعت (واجبات و محرّمات شرعى). (حلّى، كشفالمراد فى شرح تجريد الاعتقاد، ص ۳۷۳- ۳۷۵).