ضرورت آن نيز استدلال كرد و بر اين اساس، ادلّهاى چند بر ضرورت بعثت اقامه مىكنند. معروفترين دليلى كه متكلّمان براى اثبات ضرورت نبوّت بدان تمسّك كردهاند، قاعده لطف است.۱ كه مطابق آن ابلاغ تكاليف شرعى به بندگان، لطفى است كه آنان را به انجام تكاليف عقلى نزديك مىكند (مقدّمه اوّل) و از آنجا كه لطف، بر خداوند واجب است (مقدّمه دوم)، پس ابلاغ تكاليف شرعى به بندگان، بر خداوند واجب است (نتيجه).۲
حال پس از طرح اين برهان، اين پرسش به ذهن متبادر مىشود كه ابلاغ و اعلام تكاليف شرعى به انسانها، از چه طريقى و با چه وسيلهاى ممكن است؟ متكلّمان مسلمان، در پاسخ به چنين پرسشى، نخست سه فرض را مطرح مىكنند و آنگاه فرض صحيح را برمىگزينند.
فرض اوّل، اين است كه انسانها با استدلالهاى عقلى، به احكام و دستورات شرعى دست يابند.
فرض دوم، اين است كه خداوند، براى فرد فرد مكلّفان، علم ضرورى ايجاد كند تا نيازى به استدلال و اقامه برهان نباشد.
فرض سوم، اين است كه خداوند، كسانى را از ميان انسانها برگزيند تا پيام و دستورات الهى را به آنان برساند. متكلّمان پس از بيان فرضهاى يادشده، مىگويند. فرض نخست، باطل است؛ زيرا عقل، اين توانايى را ندارد. فرض دوم نيز نادرست است؛ چرا كه اين فرض، با اصل تكليف از جانب خداوند، سازگار نيست. پس راهى باقى نمىماند جز فرض سوم كه همان لزوم بعثت انبياست.۳دليل ديگرى كه
1.شيخ طوسى، الاقتصاد فى ما يتعلّق بالاعتقاد، ص ۲۴۶؛ شيخ مفيد، النكت الاعتقادية، ص ۴۷؛ علم الهدى، الذخيرة فى علم الكلام، ص ۲۳۲.
2.شيخ مفيد، اوائل المقالات فى المذاهب و المختارات، ص ۶۸؛ همان، ص ۱۸۶؛ همان، ص ۱۳۶.
3.شيخ طوسى، تمهيد الأصول فى علم الكلام، ص ۳۱۳؛ شيخ طوسى، الاقتصاد فى ما يتعلّق بالاعتقاد، ص ۲۴۶.