براى اثبات ضرورت بعثت پيامبران بيان شده، به دليل حكما يا نياز جامعه به قانون، شهرت يافته است. بررسى و تحقيق در متون كلامى نشان مىدهد كه اين استدلال، در ميان متكلّمان متقدّم، رايج نبوده است؛ بهويژه آنكه از نخستين فيلسوفانى كه به اقامه اين دليل تمسّك جسته و از آن براى اثبات ضرورت بعثت، بهره بردهاند، شيخالرّئيس، بوعلى سيناست. وى در آثار متعدّد خويش، ازجمله در بخش الهيّات كتاب شفا، به تقرير اين استدلال اهتمام ورزيده كه خلاصه آن چنين است:
1. انسان، طبعاً موجودى اجتماعى است و از زندگى فردى، گريزان.
2. زندگى اجتماعى، نيازمند قانون و عدل است.
3. قانون و عدل، نياز به قانونگذار و مجرى قانون دارد.
4. از آنجا كه عرصه عملِ قانونگذار و مجرى قانون، جامعه انسانى است، خود بايد انسان باشد و البتّه نه هر انسانى، بلكه انسان برتر كه دستور و سخنان وى بر همگان، حجّت و فوق چون و چرا باشد و برترى چنين فردى، با معجزه اثبات مىشود.
5. زمام آفرينش، به دست حكيمى است كه هيچگونه نقص و خللى در صنع او راه ندارد.
6. براى هر نياز بشر در نظام آفرينش، پاسخى درخور وجود دارد.
7. نياز بشر به قانونگذار و مجرى قانون، بىپاسخ نيست.
8. آفرينش و ايجاد چنين قانونگذارى امكانپذير است.
بنابراين ممكن نيست كه خداوند حكيم، از اراده و ايجاد انسان برتر قانونگذار و مجرى قانون در جامعه بشرى، صرفنظر كند و از اينرو بعثت پيامبران، ضرورى است.۱
بررسى و تأمّل در شرح الاصول الكافى صدرالمتألّهين، نشان مىدهد كه وى
1.ابنسينا، الإلهيّات، ص ۴۴۱-۴۴۲؛ ابنسينا، الاشارات و التنبيهات، ج ۳، ص ۳۷۱-۳۷۲.