فلسفه نبوّت و جايگاه آن در باور ملّاصدرا - صفحه 67

كه - همان شرع است - مانع تعدّى انسان‏ها به حقوق يكديگر و درنتيجه مانع اختلال نظام زندگى است. اين قانون نياز به قانون‏گذار دارد تا زندگى افراد را در دنيا انتظام بخشد و آنها را به‏سوى پروردگار رهنمون شود. اين شخص بايد انسان باشد و از طرف خداوند آمده باشد تا ديگران از او اطاعت كنند و سخنان او را بپذيرند. اين، لازمه عنايت الهى به انسان‏هاست؛ زيرا همان‏طور كه بارش باران براى نظام عالم ضرورى است، براساس عنايت الهى وجود شخصى كه موجب صلاح دنيا و آخرت مى‏شود نيز لازم است و اين شخص همان خليفه خدا بر روى زمين است.۱
در واقع صدرالمتألّهين با چنين برهانى ميان شريعت و سياست در حكمت متعاليه پيوند ايجاد مى‏كند. زيرا پيامبران با اتّصال به منبع وحى و سرچشمه اراده تشريعى خداوند، به تدبير و تقنين جامعه انسانى مى‏پردازند و با اجراى آن در بُعد اجتماعى و سياسى، حيات انسانى، سعادت اخروى و كمالات معنوى افراد را تأمين مى‏كند. البتّه ملّاصدرا در ذيل روايتِ: «الحجّة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق» از امام صادق عليه السلام، هدف از بعثت پيامبران را فراتر از اصلاح حال امّتها مى‏داند و مى‏نويسد:
فايده اين حديث، دفع توهّم آن چيزى است كه نفوس عوام مى‏پندارند كه اشخاص كامل و نفوس ارجمند و انوار بلند براى هدايت خلق آفريده شده‏اند تا آنكه غايت در وجود عالى بهره بردن سافل باشد، در حالى‏كه حقيقت جز آن است كه مى‏پندارد، چون غايت هميشه برتر از صاحب غايت است و منزلت خود شى‏ء از آنچه شى‏ء براى آن است، پايين‏تر است. اين مطلب مانند اين است كه گمان شود حركات افلاك و گردش خورشيد و

1.ملّاصدرا، شرح الاصول الكافى، ج ۵، ص ۱۵-۱۳ (نقل شده به اختصار)؛ همچنين ر.ك: ملّاصدرا، المبدأ و المعاد، ص ۶۱۳؛ ملّاصدرا، الشواهد الربوبية فى المناهج السلوكية، ص ۳۵۹-۳۶۰. فلاسفه اسلامى در اثبات وجود نبى، معمولاً به اجتماعى بودن انسان و اينكه زندگى بدون جمع ممكن نبوده يا لااقل سخت مى‏شده است، اشاره مى‏كنند. نحوه استدلال آنها تقريباً نزديك به يكديگر است. براى مثال، مى‏توان نحوه استدلال ابن‏سينا را - كه در صفحات پيشين آمد - با اين بيان ملّاصدرا مقايسه كرد.

صفحه از 84