مىكند: (لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ)۱؛ به فرمودههاى الهى شك دارند: (وَ لِيَقُولَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْكافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلا)۲؛ از ترس حوادث با يهود دوستى دارند: (فَتَرَى الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسارِعُونَ فيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصيبَنا)۳؛ از ترس جنگ بىهوش مىشوند: (وَ ذُكِرَ فيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ)۴؛ به خداوند دروغ مىبندند و مؤمنان را دلسرد مىكنند: (وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً)۵؛ خداوند آنان را رسوا مىكند: (أَمْ حَسِبَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ)۶.
پس هم دلهايشان بهدليل ضعف ايمان بيمار است، هم شك دارند و هم ترس و وحشت وجودشان را فرامىگيرد! هيچگاه اطاعت رسول را نمىپذيرند و اينها همه مراتبى از ظلم به خويش است.
6. نتيجه اطاعت از رسول
عمل به اطاعت، خشنودى و رضايت پروردگار را در پى دارد و به عكس، با روىگرداندن از اطاعت، نفاق بر چهره مؤمنان بروز مىكند: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُواْ مَا آتاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلىَ اللَّهِ رَاغِبُونَ)۷«و اگر آنان بدانچه خدا و پيامبرش به ايشان دادهاند خشنود مىگشتند و مىگفتند: خدا ما را بس است به زودى خدا و پيامبرش از كَرَم خود به ما مىدهند و ما به خدا مشتاقيم[ قطعاً براى آنان بهتر بود.]»
براساس آيه، هر انسانى لازم است همواره به اميد آيندهاى بهتر و چشم اميد به دست قدرت و مرحمت بىپايان خدا و رسول داشته باشد. اين آيه شريفه انسان را وامىدارد كه اميد خود را از آنچه در دست مردم است قطع و به خداوند متّصل كند و به دسترنج خويش متّكى باشد.