(وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِداً فِيهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ) 1
اطاعت نكردن از رسول، گمراهى است:
(وَ مَا كاَنَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضىَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لهَُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا) 2
مؤمنان واقعى كه در همه حال مطيع فرمان پروردگار و رسول اويند در تمامى موقعيّتهاى دشوار در كنار پيامبراكرم و دوشادوش آن حضرت حضور دارند و هر امداد غيبى كه خداوند در آن شرايط براى رسولش مىفرستد، مؤمنان نيز از آن برخوردار مىشوند - كه آن هم نيست مگر نتيجه اطاعت آنان - مانند نزول آرامش:
(إِذْ جَعَلَ الَّذينَ كَفَرُوا في قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليماً) 3
آنگاه كه كافران در دلهاى خود، تعصّب، [ آن هم] تعصّب جاهليّت ورزيدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خويش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت و [ درواقع] آنان به [ رعايت ]آن [ آرمان] سزاوارتر و شايسته [ اتّصاف به] آن بودند و خدا همواره بر هر چيزى داناست.
سكينه: آرامش قلب و اطمينان خاطر. 4 و آن، از بين رفتن رعب و ترس است. 5
اين واژه، در قرآن كريم شش بار به كار رفته است و در هر كدام از آيات، آرامش را به پيامبر و مؤمنان نويد مىدهد:
آرامش به مؤمنان و فروفرستادن لشكرى كه نديدند: (ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى
1.نساء (۴) / ۱۴
2.احزاب (۳۳) / ۳۶
3.فتح (۴۸) / ۲۶
4.قرشى، ج ۳، ص ۲۸۳
5.راغب اصفهانى، ج ۲، ص ۲۳۶