بررسى سيماى امام على و خلافت ايشان در قصيده جلجليّه عمروعاص‏ - صفحه 107

فرزندش او را در حال احتضار يافت، سخن پدرش را تكرار كرد و گفت چرا مرگ را به وصف نمى‏آورى، حال آنكه هوشت برجاست و عقلت زايل نگرديده؟ عمروبن عاص پاسخ گفت: فرزندم، وسعت مرگ در دايره وصف من نمى‏گنجد ليك اندكى از آن را برايت وصف مى‏كنم. خود را اين‏گونه مى‏يابم: گويى بر گردنم كوه رضوى سنگينى مى‏كند، درونم را خارهاى درخت خرما فرا گرفته است و جانم از سوراخ سوزنى بيرون مى‏آيد. ۱
عمروبن عاص پس از آنكه ناجوانمردانه به آرزوى ديرينه‏اش - فرمانروايى مصر - مى‏رسد، بر سر پرداخت خراج به معاويه، با او دچار اختلاف مى شود و از فرمان معاويه براى پرداخت خراج، سرباز مى‏زند امّا چون تاكيد و اصرار وى را مشاهده مى‏كند، خشمگين مى‏شود در قصيده‏اى زبان به افشاگرى و مفتضح ساختن معاويه مى‏گشايد.
اين قصيده كه به جلجليّه شهرت دارد، شامل 66 بيت و اسناد و مدارك آن به شرح زير است:
فهرست چاپى كتابخانه خديوى مصر، ج 4، ص 314؛
اسحاقى، لطائف أخبار الدّول، ص 41؛
ابن‏شهر آشوب، المناقب، ج 3، ص 106؛
سيّد نعمت‏اللَّه جزائرى، الأنوار النّعمانية، ص 43؛
زنوزى، رياض الجنة، ج 2.

اقرار عمروعاص به امامت و ولايت امام على عليه السلام‏

عمروعاص قبل از اقرار به حقيقت در مورد حقّ انكارناشدنى امامت و خلافت امام على عليه السلام پس از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ابتدا مقدّمه‏اى ذكر مى‏كند. وى در چندين بيت، ترسو بودن معاويه را به نظم مى‏كشد و همين صفت منفى در وجود آن فرمانرواى

1.واقدى، ص‏۶- ۷

صفحه از 121