معلومٌ أنّ هذا الخطاب ليس بشرعيٍّ و إلّا لدار الأمرُ بل هو حكمٌ عقليٌّ و مستقلٌ اوّليٌّ لابدّ من تنبيه العقلاء إلى ذلك المستقل و الأنبياء عليهم السلام انّما كانوا منبّهينَ مذكّرينَ لهذا الأمرِ... ۱
عقل هر عاقلى - چه خاتم النبيين صلى اللَّه عليه و آله و چه ابوجهل ملعون - بر خودش و بر معقولاتش حجّت است. پس اگر معتقد شويم كه عقل كامل يا عقلهاى متوسّط، حجّت است ولى عقلهاى ناقص حجّت نيست، و در نتيجه به اين عقيده برسيم كه افرادى با عقلهاى ضعيف بايد به صاحبان عقل كامل يا متوسّط رجوع كنند، اين نظر، غلط و باطل است. زيرا: اگر عقل هركسى بر آنچه درك كرده، حجّت نباشد، كيست كه در مورد جواز رجوع اين فرد ضعيف العقل به صاحب عقل كامل قضاوت كند؟ و آيا اين رجوع جز به دليل حجّيت عقل او بر يافتههاى خويش است؟
پس اگر امر به حجّيت عقل اين عاقل بر معقولاتش منتهى نشود، رجوع به فرد متوسّط براى او صحيح نيست. اين خُلف است، زيرا ما فرض كرديم كه اين عقل ضعيف بر مُدركاتش حجّت نيست.
به هر حال، اركان دين بر اين اساس استوار - يعنى حجّيت هر عاقل برخود و معقولاتش و بر حجّيت معقولاتش - نهاده شده است. زيرا خطاب «آمِنوا» متوجّه است به تمام عقلا، در تمام سطوح عقل از كامل، متوسّط، ضعيف. روشن است كه اين خطاب، شرعى نيست، وگرنه كاربه دَوْر مىكشد. بلكه حكم عقلى و مستقلّى اوّلياست كه ناگزير بايد عاقلان رانسبت به اين مستقلّ، تنبّه داد. و پيامبران عليهم السلام چنين كردند، يعنى نسبت به اين امر، تنبّه و تذكّر دادند.
نيز مىفرمايد:
... انّ العقل بنفسه لسانُ اللَّهِ الداخليِّ و خطابُهُ خطابَةُ [ خطابُ صح.] اللَّهِ الباطنيّ فهو بنفسه وليُّ اللَّهِ و دِلالتُهُ يَكُونُ دِلالةُ وليِّ اللَّهِ بِعَينِهِ و ثبوتُ وِلايَةِ ولىّ اللَّه متوقّف عَلى إحكامه و بديهيٌّ نتيجة الإطلاق لأنّه مستقلّ بالحسن و
1.حلبى، تقريرات الأصول، ص ۱ - ۲