ایثار - صفحه 68

۷۲.الكشّافـ به نقل از ابن عبّاس ـ :حسن و حسين عليهماالسلام ، بيمار شدند . پيامبر خدا ، با عدّه اى از مسلمانان به عيادت آن دو رفتند و [به على عليه السلام ]گفتند : اى ابو الحسن! كاش براى شفاى فرزندت نذرى مى كردى . على و فاطمه عليهماالسلام و فضّه ، كنيز ايشان ، نذر كردند كه اگر آن دو بهبود يابند ، سه روز روزه بگيرند.
حسن و حسين عليهماالسلام شفا يافتند ؛ ولى آنان ، چيزى [براى خوردن] نداشتند . پس على عليه السلام ، سه پيمانه جو از شمعون خيبرى يهودى ، قرض گرفت . فاطمه عليهاالسلام ، يك پيمانه آن را آرد كرد و پنج قرص نان ، به تعداد افراد خانواده شان پخت . آنها را در برابر خويش نهادند تا افطار كنند كه نيازمندى آمد و گفت : سلام بر شما ، اى اهل بيت محمّد! مستمندى مسلمانم . مرا خوراكى دهيد . خداوند ، شما را از سفره هاى بهشت ، اطعام كند!
پس ، او را بر خود ترجيح دادند و آن شب ، جز آب ، چيزى نچشيدند و روز بعد را روزه گرفتند .
چون شب شد ، غذا را در برابر خود نهادند . يتيمى آمد و اين بار نيز او را بر خويشتن ، مقدّم داشتند . شب سوم ، اسيرى آمد و باز ، او را بر خود ، ترجيح دادند.
چون صبح شد ، على عليه السلام ، دست حسن و حسين عليهماالسلام را گرفت و به سوى پيامبر خدا رفتند . چون پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را ديد كه از شدّت گرسنگى ، مانند جوجه مى لرزند ، فرمود : «چه گران است بر من اين وضعى كه در شما مى بينم!» . از جا برخاست و با آنان [به طرف خانه فاطمه عليهاالسلام] رفت . فاطمه عليهاالسلامرا در محرابش ديد ، در حالى كه شكمش [از شدّت گرسنگى] به پشتش چسبيده و چشمانش گود افتاده بود . پيامبر صلى الله عليه و آله ، از ديدن اين صحنه ، ناراحت شد.
در اين هنگام ، جبرئيل عليه السلام نازل شد و گفت : اين [سوره] را بگير ، اى محمّد! خداوند ، در باره خانواده ات به تو تبريك مى گويد! و سوره ۱ را براى او قرائت كرد.

1.منظور ، سوره انسان است .

صفحه از 101