ایثار - صفحه 96

5 / 4

ابو ذر

۸۹.تفسير القمّى :ابو ذر ، سه روز از پيامبر خدا عقب ماند ؛ چرا كه شترى زار و نحيف داشت ، و پس از سه روز به ايشان رسيد . شتر ابو ذر ، در قسمتى از راه ، از رفتن باز مانْد و ابو ذر ، آن را رها ساخت و بار و بنه اش را بر پشت خود نهاد [و پياده ، به راه افتاد] . چون روز بالا آمد ، مسلمانان ، شخصى را ديدند كه [از دور] مى آيد . پيامبر خدا فرمود : «خدا كند ابو ذر باشد!» .
همراهان گفتند : او ابو ذر است.
پيامبر خدا فرمود : «به او آب برسانيد كه تشنه است» .
برايش آب بردند . ابو ذر به حضور پيامبر خدا رسيد ، در حالى كه با خود مَشكچه اى آب داشت . پيامبر خدا فرمود : ابو ذر! با تو آب است و تو تشنه اى؟» .
گفت : آرى ، اى پيامبر خدا! پدر و مادرم فدايت باد! من به صخره اى رسيدم كه روى آن ، آب باران بود . از آن آب ، چشيدم . ديدم گوارا و خُنَك است . با خود گفتم : از اين آب نمى نوشم تا عزيزم پيامبر خدا ، از آن بنوشد.
پيامبر خدا فرمود : «رحمت خدا بر تو باد ، اى ابو ذر! تو تنها زندگى مى كنى و تنها مى ميرى و تنها برانگيخته مى شوى و تنها وارد بهشت مى گردى . گروهى از اهل عراق سعادت غسل و تكفين تو و نماز خواندن بر تو و به خاك سپردنت را به دست مى آورند» .

صفحه از 101