امامت - صفحه 317

۴۲۳.الكافىـ به نقل از حُمران بن اَعيَن ـ :به امام صادق عليه السلام گفتم: ... «و به ايشان ، سلطنتى عظيم داديم» [به چه معناست]؟
فرمود: «يعنى فرمان بردارى».

۴۲۴.الكافىـ به نقل از عبدالأعلى ـ :از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمايد: «نيوشيدن و فرمان بردن، درهاى خيرند. بر نيوشنده فرمان بردار ، حجّتى نيست [و معذور است ]و نيوشنده نافرمان ، حجّتى ندارد [و عذرش پذيرفته نيست]، و پيشواى مسلمانان ـ در آن روزى كه خداوند عز و جل را ديدار كند ـ حجّت و حجّت آورى اش تمام [و پذيرفته] است».
سپس فرمود: «خداوند ـ تبارك و تعالى ـ مى فرمايد: «روزى كه همه مردمان را به پيشوايانشان فرا مى خوانيم» ».

۴۲۵.امام صادق عليه السلام :ولايت پيشوايان داد [و حق] ـ كه خداوند به ولايت آنان فرمان داده است ـ و انتصاب حاكم توسّط آنان و پذيرش آن و كار كردن براى ايشان ، فريضه الهى است و فرمان بردارى از آنان ، واجب است . اگر به كسى امر كنند كه براى ايشان [در منصبى ]كار كند ، روا نيست كه از دستور آنان سرپيچى كند.

ب ـ امانتدارى

۴۲۶.امام على عليه السلامـ در نامه اى به يكى از كارگزارانش ـ :امّا بعد، من تو را در امانت (حكومت) خويش شريك ساختم و از خاصّان و صاحبان اسرارم قرارت دادم؛ زيرا هيچ مردى از خاندان من ، براى يارىِ من و همكارى با من و امانتدارى از جانب من ، چونان تو مورد اعتماد نبود؛ امّا چون ديدى كه روزگار بر پسرعمويت هار گشته و دشمن، حمله ور شده و امانتِ مردم، خوار شده است و اين امّت، از پاى نشسته و بى حامى و بى پناه شده اند ، تو نيز روى سپر را بر پسرعمويت برگرداندى [و به او پشت كردى] و همراه با ديگر جدا شدگان ، از او جدا گشتى و همانند ديگر كسانى كه از يارىِ او دست شستند ، او را تنها نهادى و با ديگر خيانتكاران ، به او خيانت كردى.
پسرعمويت را حمايت نكردى، و امانت نگزاردى، چنان كه گويى براى خدا جهاد نمى كرده اى، و گويى از جانب پروردگارت برهانى نداشته اى، و گويى مى خواسته اى اين امّت را بفريبى و دنياى آنان را به چنگ آورى و قصد گول زدن آنان و به دست آوردن غنايمشان را داشته اى، و چون بر خيانت به مردم توانا گشتى ، زود حمله ور شدى و به سرعت، خيز برداشتى و تا توانستى ، اموال آنان را ـ كه براى بيوگان و يتيمان ايشان نگهدارى مى شد ـ ربودى، آن سان كه گرگ چابك ، بز زخم خورده در هم شكسته را مى ربايد!

صفحه از 327