امامت - صفحه 95

احكام شرعى ، آشكار شوند . ۱
ابن حزم اندلسى ، پس از نقل قول فرقه نجدات ، تصريح مى كند كه از اين فرقه ، كسى باقى نمانده است . ۲
همچنين ابن ابى الحديد در اين باره مى گويد :
همه متكلّمان بر اين باورند كه امامت ، واجب است . تنها ابو بكرِ اَصَم است كه بنا بر آنچه از وى نقل شده ، امامت را در هنگام رعايت انصاف و ستم نكردنِ مردم به يكديگر ، غير واجب مى داند . علماى متأخّرِ هم مسلك با ما ، چنين گفته اند كه اين سخن ابو بكر اصم ، منافاتى با اعتقاد ديگر مسلمانان ندارد ؛ چرا كه بنا بر معمول ، امور مردم ، بدون رئيسى كه ميانشان حكم برانَد ، سامان نمى پذيرد . [از اين رو ، شرط ابو بكر اصم براى عدم وجوب امامت ، هرگز محقّق نمى شود] . پس او نيز در هر حال ، قائل به وجوب امامت است ، مگر اين كه بگوييم وى سامان گرفتن امور مردم را بدون رئيس و امام نيز ممكن مى داند ، حال آن كه چنين سخنى از وى بعيد است . ۳
به هر حال ، حكمت و ضرورت رهبرىِ سياسى ، غير قابل ترديد است و انديشه خوارج ، از آن جا كه خلاف فطرت و عقل و اسلام است ، در جامعه اسلامى طرفداران جدّى پيدا نكرد و در تاريخ اسلام ، تداوم نيافت .

2 . حكمت فرهنگى

حكمت فرهنگى امامت و رهبرى ، به سه شاخه تقسيم مى گردد :
يك . راه نمايى به ارزش هاى دينى كه شامل رهبرىِ علمى، اخلاقى و عملى است ؛

1.. ر . ك : شرح المقاصد : ج ۵ ص ۲۳۶ .

2.الفصل فى الملل و الأهواء و النحل : ج ۴ ص ۸۷ .

3.. شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد : ج ۲ ص ۳۰۸ .

صفحه از 327