اهل بيت عليهم السلام - صفحه 265

۲۳۵.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر پيامبرى وصى و وارثى دارد و على، وصى و وارث من است .

۲۳۶.المعجم الكبيرـ به نقل از سلمان ـ :گفتم : اى پيامبر خدا! هر پيامبرى وصى اى دارد . وصىّ شما كيست؟
پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ من، سكوت كرد . بعداً چون مرا ديد ، فرمود : «اى سلمان!» .
من با سرعت گفتم : بله .
فرمود : «مى دانى وصىّ موسى كه بود؟» .
گفتم : آرى ، يوشع بن نون .
فرمود : «چرا؟».
گفتم : زيرا او داناترين ايشان بود .
فرمود : «وصى و رازدان من و بهترين كسى كه پس از خود به يادگار مى نهم كه به وعده من تحقّق مى بخشد و بدهى ام را مى پردازد ، على بن ابى طالب است» .

۲۳۷.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ در حديث معراج ـ :[گفتم:] بار خدايا! اوصياى من، كيان اند؟
ندا در رسيد كه :«اى محمّد! نام اوصياى تو بر پايه عرش نوشته شده است» .
من در حالى كه در برابر پروردگارم قرار داشتم ، به پايه عرش نگريستم و دوازده نور ديدم كه در هر نور ، سطرى سبز رنگ بود و نام هر وصى از اوصياى من بر آن نوشته شده بود . نخستين آنها ، على بن ابى طالب و آخرين ايشان ، مهدى امّتم بود .
گفتم : بار خدايا! اينان ، اوصياى پس از من اند؟
ندا در رسيد كه : «اى محمّد! اينان اوليا ، دوستان ، برگزيدگان و حجّت هاى من بر مردم ، پس از تو هستند و ايشان اند اوصيا و جانشينان تو و بهترينِ خلقم پس از تو» .

۲۳۸.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ خطاب به دُختر خود ، فاطمه عليهاالسلام كه از ديدن بيمارى ايشان كه منجر به رحلت ايشان شد، گريسته بود و نزد ايشان از هراسِ بر خود و نابودى دو فرزندش پس از وفات ايشان، شِكوه مى كرد ـ :اى فاطمه! آيا هنوز ندانسته اى ما از خاندانى هستيم كه خداوند عز و جل براى ما آخرت را بر دنيا ترجيح داده است، و اين كه او مرگ را بر همه خلايقش حتمى ساخته است و اين كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ به زمين نگريسته و از ميان خلقش مرا برگزيده و پيامبر گردانيده است و با دومين نگريستن ، همسر تو را برگزيده و به من وحى كرده است كه تو را به ازدواج او در آورم و او را ياور و وزير خود بگيرم و او را جانشين خود در ميان امّتم قرار دهم . پس پدر تو بهترين پيامبر و فرستاده خدا و شوىِ تو بهترينِ اوصياست ـ و تو نخستين كس از خاندان من هستى كه به من مى پيوندى ـ . سپس خداوند براى سومين بار به زمين نگريسته و تو و دو فرزندت را برگزيده است . پس تو بانوى زنان بهشتى هستى و دو فرزند تو ، حسن و حسين ، سَرور جوانان بهشتى اند و فرزندان شوهر تو ، اوصياى من تا روز رستاخيزند و همه آنها هدايتگر و ره يافته اند .
نخستينِ اوصياى پس از من ، برادرم على و سپس حسن ، در پى او حسين و به دنبال او نُه تن از فرزندان حسين هستند كه منزلتى چون من دارند و در بهشت، جايگاهى نزديك تر به خدا از جايگاه من و پدرم ابراهيم نيست .

صفحه از 343