اشک ریختن (بکاء) - صفحه 175

۲۷۳.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة)ـ به نقل از يزيد رشك ـ :كسى كه رو در رو با حسين عليه السلام گفتگو كرده بود ، برايم حديث كرد و گفت : ديدم خيمه هايى در بيابانى برپاست . گفتم : اينها از آنِ كيست ؟ گفتند : اينها از آنِ حسين است .
نزد حسين عليه السلام رفتم . ديدم پيرمردى مشغول خواندن قرآن است و اشك ها بر گونه ها و محاسنش روان است . گفتم : پدر و مادرم به فدايت ، اى پسر پيامبر خدا ! چه موجب شده است كه در اين سرزمين و بيابانى كه كسى در آن نيست ، فرود آيى ؟
فرمود : «اينها نامه هاى كوفيان به من است ؛ امّا اين جماعت ، مرا مى كشند . اگر
چنين كردند ، هيچ حرمتى براى خدا نمى گذارند و همه آنها را زير پا مى نهند . خدا كسى را بر ايشان مسلّط مى گرداند كه خوارشان مى كند ، چنان كه از لكّه حيض ، خوارتر مى شوند» .

ر . ك : دانشنامه امام حسين عليه السلام : ج10 ص79 (بخش يازدهم / فصل چهارم / گريه امام حسين عليه السلام خانواده و يارانش) .

صفحه از 262