اشک ریختن (بکاء) - صفحه 201

۳۰۰.امام باقر عليه السلام :[زين العابدين عليه السلام ] براى پدرش بيست سال گريه كرد . هيچ غذايى در برابر او نهاده نشد ، مگر آن كه گريست ، تا جايى كه يكى از غلامانش به او گفت : اى پسر پيامبر خدا! آيا وقت آن نرسيده است كه غم و اندوهتان پايان پذيرد ؟!
پس به او فرمود : «واى بر تو ! يعقوبِ پيامبر عليه السلام دوازده پسر داشت و خداوند ، تنها يكى از آنها را از او پنهان كرد و يعقوب از بس كه براى او گريست ، چشمانش كور و از اندوه ، موهاى سرش سفيد و از غصّه پشتش خميده شد ، در حالى كه پسرش زنده و در دنيا بود ؛ امّا من با چشمان خود ديدم كه پدرم و برادرم و عمويم و هفده تن از خانواده ام پيرامون من به خاك و خون افتاده اند . پس چگونه اندوهم تمام شود ؟!».

ر . ك : ص 253 (گريستن امام زين العابدين عليه السلام )

صفحه از 262