اشک ریختن (بکاء) - صفحه 223

۳۲۹.صحيح البخارىـ به نقل از اَ نَس ـ :پيامبر صلى الله عليه و آله ، پيش از آن كه خبر زيد و جعفر و ابن رواحه براى مردم بيايد ، كشته شدن آنها [در جنگ موته] را به ايشان خبر داد و فرمود : «پرچم را زيد گرفت و كشته شد . سپس جعفر ، آن را گرفت و او هم كشته شد . آن گاه ابن رواحه گرفت و او نيز كشته شد» و اشك از چشمان ايشان مى ريخت .

۳۳۰.المغازى :چون حمزه كشته شد ، صفيّه دختر عبد المطّلب براى ديدن او آمد . انصار ، مانع او از رفتن نزد [پيكر ]حمزه شدند ، كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «آزادش بگذاريد» .
صفيّه كنار حمزه نشست و شروع به گريستن كرد و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هم با او گريست ، و چون هق هق مى كرد ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نيز هق هق مى گريست . فاطمه دختر پيامبر صلى الله عليه و آله هم گريه مى كرد و با گريه او، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نيز مى گريست .

۳۳۱.سنن الترمذىـ به نقل از قاسم بن محمّد ـ :عايشه گفت: «عثمان بن مظعون كه از دنيا رفت ، پيامبر صلى الله عليه و آله پيشانى او را بوسيد و مى گريست» ، يا گفت : «از چشمانش اشك مى ريخت» .

۳۳۲.مسكّن الفؤاد :روايت شده است كه چون عثمان بن مظعون در گذشت ، پيامبر صلى الله عليه و آله پارچه را از صورت او كنار زد و پيشانى اش را بوسيد. آن گاه لختى دراز گريست و چون تابوت را برداشتند ، فرمود : «خوشا به حالت ، اى عثمان ! نه دنيا جامه خودش
را بر تو پوشاند و نه تو جامه دنيا را پوشيدى» . ۱

1.يعنى : نه دنيا توانست تو را آلوده خود كند و نه تو، خود، آلوده دنيا شدى .

صفحه از 262