اشک ریختن (بکاء) - صفحه 255

۳۷۲.الخرائج و الجرائح :و از ديگر معجزات پيامبر صلى الله عليه و آله اين است كه چون به جنگ تبوك رفت ، بيست و پنج هزار مسلمان ، بجز خدمتكاران آنها ، او را همراهى مى كردند . ايشان در مسير، بر كوهى گذشت كه از بالاى آن تا پايينش آب مى تراويد ، بدون آن كه جريان داشته باشد .
مسلمانان از تراويدن آب از آن كوه ، اظهار شگفتى كردند . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «گريه مى كند» .
مسلمانان گفتند : كوه هم مى گريد ؟
فرمود : «دوست داريد اين مطلب را بدانيد ؟».
گفتند : آرى .
پيامبر صلى الله عليه و آله [خطاب به كوه] فرمود : «اى كوه ! از چه مى گريى ؟».
كوه با زبانى شيوا و گويا ـ به طورى كه جمعيت ، آن را شنيدند ـ پاسخ داد : اى پيامبر خدا ! عيسى بن مريم بر من گذشت و اين را مى خوانْد : «آتشى كه هيزمش مردمان و سنگ هايند» . از آن روز ، من از ترس اين كه جزئى از آن سنگ ها باشم ، مى گريم .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «آرام بگير و گريه مكن كه تو از آن سنگ ها نيستى ؛ بلكه آن سنگ [كه هيزم جهنّم است] ، گوگرد است» . در دَم ، آن تراوش از كوه ، خشك شد ، به طورى كه ديگر چيزى از آن تراوش و از آن رطوبت ديده نشد .

۳۷۳.الخرائج و الجرائح :و از ديگر معجزات پيامبر صلى الله عليه و آله ، اين است كه در يكى از سفرهاى
ايشان شترى آمد و زانو زد و سپس گريست ، چندان كه پيرامون او از اشك هايش تر شد . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «آيا مى دانيد كه او چه مى گويد ؟ مى گويد كه صاحبش مى خواهد فردا او را نحر كند» .
پس پيامبر صلى الله عليه و آله به صاحب آن شتر فرمود : «او را مى فروشى ؟».
صاحب شتر گفت : هيچ يك از اموالم را به اندازه اين شتر دوست نداشته ام . پيامبر صلى الله عليه و آله او را به نيكى و خوش رفتارى با آن سفارش كرد .

ر . ك : دانش نامه امام حسين عليه السلام : ج 3 ص 177 (بخش ششم / فصل دوم : پيشگويى پيامبر صلى الله عليه و آله درباره شهادت امام حسين عليه السلام ) .

صفحه از 262