اشک ریختن (بکاء) - صفحه 75

۱۰۳.المعجم الكبيرـ به نقل از ابو امامه ـ :هنگامى كه ابراهيم [فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله ] از دنيا رفت ، مردى نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و ديد كه ايشان اشك مى ريزد . گفت : اى پيامبر خدا ! براى اين بچّه، گريه مى كنى ؟ سوگند به آن كه تو را به حق بر انگيخت، من در جاهليت، دوازده فرزندم را كه همگى از اين [فرزند شما، جوان تر و ]ترحّم انگيزتر بودند ، زنده به گور كردم .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «من چه كنم ، اگر در وجود تو رحم نبوده است ؟ دل اندوهگين مى شود و چشم بر ابراهيم اشك مى ريزد ؛ ولى چيزى نمى گوييم كه خداوند را ناخشنود گرداند . ما براى ابراهيم اندوهگينيم» .

۱۰۴.صحيح البخارىـ به نقل از اَنَس ـ :با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بر ابو سيف آهنگر وارد شديم . او شوهر دايه ابراهيم بود . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ابراهيم را گرفت و بوسيد و بوييد . نوبت بعد كه نزد او رفتيم، ابراهيم در حال جان دادن بود . از چشمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله اشك سرازير شد . عبد الرحمان بن عوف گفت : شما هم اى پيامبر خدا ؟
فرمود : «اى پسر عوف! اين، دل رحمى است» و اين جمله را دوباره تكرار كرد (/ باز هم اشك ريخت) و سپس فرمود : «چشم، اشك مى ريزد و دل، اندوهگين مى شود ؛ امّا جز آنچه پروردگار ما را خشنود سازد، سخنى بر زبان نمى آوريم . ما از فراق تو ـ اى ابراهيم ـ اندوهناكيم» .

۱۰۵.المعجم الكبيرـ به نقل از سائب بن يزيد ـ :هنگامى كه فرزند پيامبر خدا ، طاهر ، از دنيا رفت، چشمان ايشان اشكبار شد . يكى گفت : اى پيامبر خدا! گريه مى كنيد ؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «چشم، اشك مى ريزد و اشك، چيره مى آيد و دل، اندوهگين مى شود؛ ولى بر خلاف رضاى خداوند عز و جل سخنى بر زبان نمى آوريم» .

صفحه از 262