831
تفسير نورٌ علي نور ج2

غارت كرد و حُلى بيت المقدس بياورد و بيت المقدّس بسوخت. ۱
1930. علامه شعرانى: * كلمه صحيح آن انطياخوس يا انطياكوس است و او يكى از كسانى است كه بيت المقدس را فتح كرد چون اين شهر بارها مورد حمله واقع شد اما مقصود خداوند از اين دوبار يكى خرابى بخت نصّر است و ديگرى تيطوس وسپاسيانوس؛ چون در اين دوبار يهود پراكنده شدند و هيچ از معبد نماند و در جنگهاى ديگر مغلوب مى شدند نه مستأصل. ۲
1931. ** نام صحيح او فلاويوس وسپاسيانوس است كه شهر را محاصره كرد و در هنگام محاصره به امپراطورى روم برگزيده شد حصار شهر را به پسر خود تيطوس سپرد و خود به روم رفت تيطوس هم شهر را گشود و ويران كرد و معبد را فرو ريخت و يهوديان را متفرق كرد چنان كه هنوز پراكنده اند ومعبد خراب بود تا به عهد عمر كه مسجد اقصى در جاى آن بنا كردند و آنچه مؤلف در اين روايت آورده صحيح ترين اقوال است اگرچه به تصرف ناقلين تصحيف وتحريف چندى در آن واقع شده است. ۳
روض الجنان: لشكر او را از سنخاريب برهانيدم. ۴
1932. علامه شعرانى: سنخاريب پادشاه آشور بود و پايتخت وى نينوا نزديك موصل و قصه محاربه او با حزقياه و هلاك لشكريان او در كتاب دوم ملوك از كتب مقدسه يهود مذكور است و گويند 185 هزار از لشكريان او يكشبه هلاك شدند اما اسارت او با پنج كس بدين تفصيل كه اينجا نقل شده در كتاب آنان مذكور نيست بلكه پس از هلاك لشكريانش از محاصره اورشليم پشيمان شده به نينوا رفت، نزديك بيست سال پس از آن سلطنت كرد. و چنان كه گفتيم اشتباه و تصرف در اين روايات بسيار است. ۵

1.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۶۴.

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۱۹۱.

3.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۶۶.

4.روح الجنان، ج ۷، ص ۱۹۲.


تفسير نورٌ علي نور ج2
830

روض الجنان:... خداى تعالى بر زبان بعضى پيغامبران امر كرد پادشاهى را از پادشاهان پارس نام او كَورش ـ و او مردى مؤمن بود ـ كه: بَرو و بنى اسرايل را از دست بُخت نصّر بستان و حُلّى بيت المقدس از او بستان و بازِ جاى بر. ۱
1929. علامه شعرانى: كورش از پادشاهان فارس است، مؤسس سلسله هخامنشى كه در تاريخ ايران معروف نيست و ايرانيان پيش از اسلام از علم و كتاب بى بهره بودند وتاريخ مملكت و پادشاهان خود را نمى دانستند حتى نام كورش و سلسله هخامنشى را نشنيده بودند و مورخين عرب پس از اسلام به گمان اينكه ايرانيان خود از تاريخ خود باخبرترند هم تاريخ ايران را از عجم فرا گرفتند و افسانه هاى متداول كتب آنها را تاريخ پنداشتند و سلسله پيشداديان و كيان كه هرگز حقيقت نداشت و سلاطين افسانه را مانند جمشيد و لهراسب و كيقباد و كيخسرو در تاريخ نوشتند و در بعضى تفاسير كه نام كوروش آمده است از يهود يا سربانيان عراق گرفته شده است؛ چون آنان تاريخ حقيقى ايران را مى دانستند و دركتب خود نوشته بودند وامروز هم مردم تاريخ هخامنشى و نام سلاطين آنان را از كتب نصارا و مبادى يونانى فرا گرفته و آموخته اند وگرنه در زمان ساسانى ايرانيان غير تاريخ سلسله ساسانى كه معاصر بودند نمى دانستند و آن هم با غلو و مبالغه آميخته بود. ۲
روض الجنان: باز ديگر باره بنى اسرائيل با سر معصيت شدند، خداى تعالى پادشاهى را بر ايشان مسلّط كرد نام او انطيا.* چون به غزاى بنى اسرايل با بيت المقدس آمد و اهلش را به برده بياورد و بيت المقدس بسوخت و ايشان را گفت: اى بنى اسرايل!اگر با سر معصيت شوى ما با شما با سر سبى و غارت شويم.
بنى اسرايل با سر معصيت شد خداى تعالى بر ايشان پادشاهى را مسلّط كرد از روم، نام او فاقس بن اسبيانوش،** بيامد و با ايشان كالزار كرد در برّ و بحر، وبر ايشان

1.روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۶۳.

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۱۹۰.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 148498
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به