235
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1

چون به بالين او در آمد، او را در حال خود يافت؛ يعنى حال نزع. بر بالين او ساعتى بنشست (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 175). ۱
دختره: دخترك.
و اين دختران را يكى صفوره نام بود و يكى را ليا، و آن دختره را كه صفوره نام بود، به موسى داد. بعضى دگر گفتند: دختر مهين را صفورا نام بود و كهين را صفيرا (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 4، ص 198). ۲
درختستان ۳ : جايى كه درخت زياد دارد.
بدرى ديگر رفت و گفت: چه مردمانى شما؟ گفتند: ما مردمانيم كه دخلها خورد كرده ايم و بر خرمن نهاده. اگر امسال باد بسيار باشد، ما غله ها پاك كنيم و ما را خيرهاى تمام باشد. به درى ديگر آمد و گفت: چه مردمانى شما؟ گفتند: ما خداوندان رزان و درخت استانيم و درختان ما ميوه بسيار دارد. اگر امسال باد كم بود، ما غنىّ شويم (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 250). ۴
درخت سنب؛ درخت سنبه: موريانه (برهان). آنجه كه درخت را سوراخ كند. مته. (فر. م).
و خداى تعالى درخت سنب را بفرستاد تا عصاى او را سوراخ كرد. عصا

1.روض الجنان، ج ۲، ص ۹۳.

2.همان، ج ۱۵، ص ۱۲۳.

3.در ترجمه و قصه هاى قرآن از تفسير ابوبكر عتيق نيشابورى، «خرماستان» ديده شده؛ مثال: (اذهمت طائفتان منكم أن تفشلا)؛ مى رفتند بر خرماستانى. بر مرد نابينايى منافق گذر افتاد...» (ص ۱۱۵، قصه حرب احد). و نيز با همين پسوند «ستان» از كلمه خنده، خندستانى ساخته؛ مثال: «و به درستى كه فرو فرستادند بر شما درين نبشته كه چون بشنويد نشانهاى خداى، ويستور شوند بدان و خندستانى كنند بدان...» (ص ۱۵۱، آيه ۱۳۹، سوره نساء، نيمه اول، چاپ ۱۳۳۸).

4.روض الجنان، ج ۲، ص ۲۷۳ ـ ۲۷۴.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
234

اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: دنياء شما به نزديك من خوارتر از خفيدن بزى است به نزديك خداوندش (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 700). ۱
خوار: آسان. مقابل دشخوار؛ سهل.
مردى بنده اى بخرد بها اندك يا بسيار و او را كارى فرمايد: يا خوار يا دشخوار؛ او را اجرت نبايد داد (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 2، ص 641). ۲
خيزاندن: لغزاندن. ازلال.
«فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمّا كانا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ»۳ ؛
بخيزانيد ايشان را ابليس از آنجا. بيرون آورد ايشان را آنچه بودند در آن و گفتيم ما، فرو شوى بهرى بهرى را دشمنى (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 89). ۴

«د»

دانه در زمين پوشاندن: بذرافشانى.
مرد پوشيده به سلاح را كافر خوانند، و برزگر را كافر خوانند؛ براى آنكه دانه در زمين پوشند (تفسير ابوالفتوح رازى، ج 1، ص 44). ۵
درازنا: طول، درازا، درازى.
خداى ابرى بفرستاد تا از اين مرغ بر ايشان بباريد؛ چندان كه پهناى ميلى بود و درازناى رمحى بود.
در حال خود يافتن: حال نزع.
چون فرود آمد، گفت: برويم او را عيادت كنيم. برفت و جماعتى به او

1.روض الجنان، ج ۵، ص ۱۹۶.

2.همان، ج ۱۰، ص ۵۲.

3.بقره (۲): آيه ۳۶.

4.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۵.

5.همان، ج ۱، ص ۱۱۲.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    زماني نژاد، علي اكبر
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 119467
صفحه از 504
پرینت  ارسال به