ابراهيم بن هاشم كوفی - صفحه 93

دليل دوم اين كه محقّقاً ابراهيم, بدون واسطه از يونس روايتى ندارد. ۱
ديگر آن كه وفات يونس در مدينه و در زمان امام رضا(ع) بوده است, لذا ابراهيم, نمى تواند روايتى از او ـ كه در مدينه بوده است ـ داشته باشد. ۲ اين , مجموع استدلال مخالفان است.
امّا معتقدان به تلمّذ ابراهيم از يونس, در جواب منكران, پاسخ هايى دارند كه قانع كننده به نظر مى رسد. ايشان, قدح يونس نزد قمى ها و در عين حال, قبول روايات ابراهيم را ـ كه شاگرد يونس محسوب مى شود ـ, نشان دهنده نهايت تقواى او و وثوق قمى ها به ابراهيم مى دانند و هيچ منافاتى بين اين دو نمى بينند. ۳
در ضمن, سيره بزرگان اصحاب, عدم روايت از مشايخى بوده است كه مورد طعن واقع مى شده اند. از اين جهت, ابراهيم, تظاهر به شاگردى يونس و روايت از او و حتى از شاگردان وى نمى كرده است تا بتواند رسالت خويش را به انجام رساند و روايات اهل بيت(ع) را منتشر سازد. ۴
و از جانب ديگر, طعن و ردّ يونس در اوايل امامت امام رضا(ع) و آغاز پيدايش واقفيه بوده است و چون يونس از مخالفان واقفيه به شمار مى رفته است, آنها تلاش فراوانى نمودند تا او را به سوى خود جذب نمايند; اما كوشش ايشان بى ثمر ماند, به گونه اى كه على بن حمزه و زياد بن مروان, ضامن ده هزار درهم براى او شدند, اما يونس نپذيرفت. از اين رو , به اشاعه شايعات و رواج مطالبى عليه او مبادرت كردند تا او را به امامت امام رضا(ع) بى تمايل نشان دهند و ديدگاه شيعيان را نسبت به وى مشوّه سازند; ولى هنگامى كه امر امامت امام رضا(ع) برهمگان آشكار گشت, درباره يونس از امام(ع) سؤال نمودند و حضرت , ايشان را به رجوع به يونس امر فرمود و درباره او از امام رضا و امام جواد(ع) مدايحى وارد شد.
در اين وضعيت, مشايخ قم نيز به او

1.معجم رجال الحديث, ج۱, ص ۳۱۲.

2.تهذيب المقال, ج۱, ص ۲۷۸.

3.تنقيح المقال, ج۱, ص ۴; تهذيب المقال, ج۱, ص ۲۷۸.

4.تهذيب المقال, ج۱, ص ۲۷۹.

صفحه از 102