از مفهوم تا مقصود، تلاشهاى علامه مجلسى در فهم مقصود حديث - صفحه 39

اخبار معصومان عليهم السلام درباره يك حالت اختلاف ندارد ؛ زيرا ريشه صدور همه آنها از ناحيه خداوند متعال است بلكه اختلاف اخبار مربوط به اختلاف حالتهاست ۱ .
اما مرحوم مجلسى (ره) ضمن تأييد اين قاعده كلى و آوردن مثال هايى چند در توضيح آن به صدوق اعتراض مى كند و مى گويد :
امّا تطبيق دادن نظر صدوق در اين مقام بر اين قاعده نيازمند تكلف و زحمت است ؛ زيرا در اين مقام حالات مختلفه وجود ندارد بلكه نهى موجود احتمال حرمت و كراهت را در بردارد . هرگاه نهيى اى وارد شد و خبر ديگرى بر جواز دلالت كرد ، پى مى بريم كه منظور از نهى ، تنزيه و كراهت است . اما اگر آنها نهى را مطابق بيان كردند ، در اين صورت ممكن است اين اطلاق را براى شخص مى آورند كه از كلام آنان كراهت مى فهمد : اما شخص ديگرى چنين فهم و برداشتى ندارد . اين كه قرينه اى در بين نيست كه از آن حكمش را بفهمد كه در آنجا آنها، به آن قرينه تصريح مى نمايند و نسبت به برخى اشخاص مانند اهل علم و فضل و تقوا از اصحابشان نهى را به صورت مطلق مى آورند ؛ چون كه مى دانند كه آنان به واجب و مستحب ، هر كدام باشد ، عمل مى كنند و از حرام و مكروه خوددارى مى نمايند . و اگر در اين مرتبه از فضل نباشند ، آنان را آزاد مى گذارند يا به حسب اختلاف حالاتشان در ضرورت و غير ضرورت حكم را برايشان بيان مى كنند . و اگر اين قاعده را به دست آوردى ، آنگاه توجيه اختلافات براى تو آسان مى گردد . البته اين وجه غير از آن چيزى است كه اصحاب در كتابهاى اصولى پيرامون عام و خاص ، مطلق و مقيد ، محكم و متشابه و غير آنها گفته اند . و ما به يارى خدا درباره هر اختلافى به مقدار ممكن براى تو توضيحى خواهيم داد . ۲
به عبارت ساده تر ، مجلسى (ره) نمى پذيرد كه نهى از كندن موى سپيد براى برخى ثابت است و براى برخى نه و آن را مانند خضاب نمى داند كه به عنوان زينت و يا در وضعيت قلّت عدد مسلمانان ، مطلوب باشد و در حالت حزن و اندوه بر مصيبت شهادت بزرگان و دلاوران اسلام مانند آنچه در جنگ صفّين اتفاق افتاد ، استحباب و مطلوبيتى نداشته باشد ؛ ۳ بلكه تأثير حال راوى و مخاطب را از زاويه اى ديگر بررسى مى كند و آن در نحوه القا و بيان ائمه عليهم السلامنسبت به احكام الزامى و ترخيصى است . امام عليه السلام خود را موظّف نمى بيند براى كسى كه مى تواند با مراجعه به قرينه ، كراهتى بودن نهى و جايز بودن عمل را مى فهمد ، به صراحت ، سخن بگويد و امر را در استحباب و نهى را در كراهت به كار نبرد، زيرا مجازى شايع و متداول است و نيز امام عليه السلام فايده اى در تصريح به استحبابى بودن امر نمى بيند ، چون مى داند كه

1.همان ، ص ۳۳۶ .

2.همان ، ص ۳۳۷ .

3.وقتى امام على عليه السلام از صفّين باز مى گشت، ريشش مانند پنبه، سفيد شده بود ياران به حضرتش پيشنهاد خضاب كردن دادند، حضرت فرمود: الخضاب زينة و نحن قوم فى مصيبة (نثر الدرّ ، ج ۱، ص ۳۰۷).

صفحه از 50