از نقد سند تا نقد متن(2) - صفحه 89

مقتضيات زمان حال است; چه, گفت و گوى قرآنى در داستان هاى پيامبران, گفت و گويى تاريخى نيست كه عيناً آمده باشد; بلكه بازگويى گفت و شنودى تاريخى است, به زبان عربى و از ديدگاهى اسلامى, مانند: دعاى ابراهيم در مكّه, گفت و گوى ابراهيم با پدرش, اندرزهاى لقمان به پسرش, گفت و گوى موسى با فرعون و گفت و گوى نوح با پسرش. پيداست كه پيامبران, به زبان عربى سخن نمى گفتند. از اين رو, شگفت نيست كه سخن خداوند و سخن بشر, در روايت, تداخل پيدا كند; زيرا قرآن از طريقِ كاربردِ آزاد [آن], يكى از مآخذ روايت است; مانند گفتار مردى از انصار در اين آيه: «خدايا! پاكى ويژه توست. ما را چه رسد كه در اين باره سخن گوييم؟ تو پاكى. اين, دروغى سترگ است». گاه, تميز ميان سخن خداوند و سخن بشر, دشوار مى شود; چنان كه در اين حديث: «پس از من به صورت كافران بازنگرديد كه گردن همديگر را بزنيد» و در اين آيه آمده است: «يا باز خريدى از خوراك يا صدقه اى يا قربانى» كه دانسته نشد قرآن است يا حديث. ۱
اين,عظمتِ اسلام در واقعيّتِ وحى و وحيِ واقعيت است. محمد, پيام آوريِ كردگار و رسالت به سوى مردم را در خود, جمع داشت. در صحيح بخارى, محمدِ نبى و محمد رسول, متبادلاً ياد مى شوند. گاه, پيامبر, اقرار مى كند كه وحيى بر او از نزدِ خدا آمد: «امشب كسى از نزد خدايم به سوى من آمد و او در عقيق بود و گفت: در اين وادى فرخنده, نماز بگزار و بگو عُمره اى است در حجّى». گاه, گفتارِ او مانند گواه گرفتن است كه شامل دو بخش است; بخشى از پيامبر و بخشى از دعاى خودِ نمازگزار; چرا كه مسير, يكى است: از خدا به پيامبر به نماز گزار; از نقلْ به ابداع و از لفظ به معنا و از ضرورت به آزادى. ۲ از اين جا اين پرسش پديد مى آيد: آيا دعاهاى پيامبر(ص) وحى است يا بلاغت؟ از خداست يا از گفته هاى حكيمانه؟ نبوّت است يا رسالت؟ اتصال است يا تعبير؟ آيا نماز سهو, از نمازهاى واجب است يا از كردار پيامبر (پس از آن كه فراموش كرد)؟ و او سزاوارتر است براى پيروى شدن. پيامبر, دوست مى داشت كه آواز قرآن خواندن ديگران را بشنود و او نيز

1.ج۵, ص۱۴۲; ج۸, ص۵۹و ۷۵.

2.ج۴, ص۱۷۳; ج۹, ص۱۳۶; ج۸, ص۴۸ و ۱۷۹. نيز درباره استناد وحى به واقع, بنگريد به: «الوحى والواقع» (پژوهشى در اسباب نزول) در «الاسلام و الحداثة», لندن: نشر ساقى, ۱۹۹۰م. نيز: «هموم الفكر والوطن», ج۱, ص۳ـ ۵۸.

صفحه از 91