از نقد سند تا نقد متن(2) - صفحه 92

باز مى پرسد: «امروز, چه روزى است؟ آيا روز قربانى كردن نيست؟… اين ماه, كدام است؟ آيا ذى حجّه نيست؟ پس خون هاى شما…» و هر بار, مردمْ پاسخ مى دهند: «آرى». گاه, مردم بر اثر آزرم در برابرِ پيامبر, هيچ گونه پاسخى نمى دهند; زيرا معقول نيست كه از او داناتر باشند. گاه, غرض, بيان اهميّتِ پرسش و اهميّتِ پاسخ است كه به جاى گفتار مستقيم در جواب ـ كه در معرض فراموشى قراردارد ـ به كار مى رود. ۱
گاه, پرسش, از پرسنده اى است كه به خاطرِ همراهى و مصاحبت پيامبر, در كنار اوست يا از پرسنده اى است كه مخصوصاً براى پرسيدن آمده است و پيامبر به پرسش او پاسخ مى دهد; مانند: «كدام اسلامْ بهترين است؟ اين كه خوراك به مستمندان دهي…». اين, همان گفت و گوى مستقيم است.
گاهى پرسنده با نام و نشانْ معلوم است و گاه تنها وصفى براى او مى آيد, مانند اين كه: «مردى اعرابى پرسيد» يا «مردى پرسيد». گاه به صورت فعل با صيغه مجهول است كه پرسنده اش دانسته نيست, مانند اين كه: «از پيامبر(ص) پرسيده شد: كدام كارْ بهترين است؟». پاسخ ها از نظر بلندى و كوتاهى فرق مى كنند… ميانِ داستانِ بلندى كه صفحاتِ پياپى را فرا مى گيرد و پاسخ كوتاهى كه به صورت «آرى» يا «نه»
 مى آيد. ۲
گاهى پرسش, مزدَوَج و چندگانه است; چنان كه بارهاى بسيار, پاسخْ مزدوج است و از اين رو, پرسش, مركّب از پاسخ هاى متعدد مى گردد; به طورى كه هر پرسشى, جنبه اى از جنبه هاى موضوع را روشن مى سازد تا سراسرِ آن در طيِّ مراحلى روشن گردد. در اين جا پرسشِ كلّيِ مجمل, به صورت پاره پاره و جزء به جزء, نمودار مى گردد. مثال آن, پرسيدن از پيامبر درباره اسلام است كه: «چيست؟». او پاسخ مى دهد كه «نماز است». باز مى پرسد: «جز نماز چيست؟» و پيامبر مى گويد: «روزه رمضان است». باز, پرسش است كه ديگر چيست و پاسخ كه زكات است. در هر پاسخى, ضرورتى هست و اختيارى; پايين ترين حدّ هست و بالاترين حد. پرسنده است كه همواره خواهانِ بيشتر و

1.ج۹, ص۴۵; ج۵, ص۱۵ و ۱۸۵; ج۶, ص۲۴ و ۸۵; ج۷, ص۱۸۵; ج۹, ص۱۳۸; ج۲, ص۱۲۱.

2.ج۹, ص۱۱۱; ج۱, ص۲۶, ۲۸ و ۱۲۸; ج۸, ص۱۸.

صفحه از 91