از نقد سند تا نقد متن(2) - صفحه 93

بيشتر مى گردد. ۱ پرسش كلّى در نمايش ادبى, به چندين پرسش جزئى بخش مى گردد تا تأكيد وبلاغت را افزون تر گرداند و خواهنده را اندك اندك قانع سازد; زيرا تواند بود كه اگر پرسنده رستگار باشد, راست گويد و راست شمارد; زيرا گفت و گو تصوير بيشترى از قضيّه يا حكم در بردارد. گاه, پيامبر مى پرسد و پاسخ مى شنود. [در اين جا] مبادرت و پيشگامى از پيامبر است تا رفته رفته همه موضوع براى او روشن گردد. هر بار كه پيامبر(ص) پاسخ مى دهد, پس از استفهام, توجيه مى كند يا انتقاد مى ورزد. اين تدرّج در پرسش و پاسخ, براى روشن كردن و روشن شدنِ بيشتر, از راه استدراك و باز پرسيدن درباره لفظى يا حكمى يا خبرى است. ۲
گاهى هدف از پرسش از پيامبر, نه شناختن, بلكه توليد شناخت در مورد مطلب, از راه گفت و گوى سُقراطى و استنباط حقيقت در پايان است. پاسخ در نزدِ ديگرى است; چنان كه در نزدِ پيامبر است; ولى آن ديگرى نمى داند و وظيفه پيامبر, بيرون كشيدن پاسخ از اوست. مثال آن, پرسش مردى از پيامبر است كه آيا او پيامبرِ خداست و آيا خدا به او فرمان داده كه مردم را فرمان به نمازهاى پنجگانه و روزه و صدقه دهد. پيامبر, آنچه را او مى گويد, تصديق مى كند. پس مرد, اعلان مى كند كه به او ايمان آورده است. انگار نياز دارد آنچه را خودش در درونْ احساس كرده بود, به تصديق پيامبر برسانَد تا تأكيد, بيشتر شود و شناخت طبيعى, با شناخت از طريق وحى, تطابق پيدا كند. باز مانندِ پرسش پيامبر درباره درختى همانند نردبان كه همواره ميوه اش را به اِذنِ خدا ارزانى مى دارد و پاسخ كه خُرما بُن است.
گاه, گفت و گو به هنجارِ معلّق گذاردن (Suspense) صورت مى پذيرد تا هرچه بيشتر جلب توجّه كند و شنوندگان را جذب نمايد; چنان كه پيامبر, سه بار پياپى گفت: «به

1.ج۱, ص۱۰, ۱۱, ۱۳, ۱۴, ۳۳ و ۸۰.

2.ج۱, ص۱۴ و ۱۸; ج۸, ص۱۱۶ـ۱۱۷; ج۸۳, ص۳۱, ۵۶, ۷۹, ۸۱, ۸۳, ۸۸, ۹۴, ۱۰۰, ۱۳۰, ۱۶۳, ۱۷۱و ۱۷۶; ج۷, ص۲۱۸.

صفحه از 91