از نقد سند تا نقد متن(2) - صفحه 95

به رغم آنچه اصوليان مى گويند كه امر, دلالت بر تكرار در اجرا دارد, اگرچه تكرار در ساختار نباشد. گاهى امرى را شرح مى دهد كه روشنيِ بيشترى بيابد و جانب احتياطْ رعايت شده باشد. گاه به صورت جمله فعلى است. گاهى امر, در نوبت نخست, امتثال نمى شود; زيرا شنونده, آن را نمى فهمد; چنان كه پيامبر(ص) مردى اعرابى را فرمود سوار بر شتر راهوار (راحله) شود و او اعتراض كرد كه فَربه است و امر, تكرار شد تا امتثال به انجام رسيد. شاطبى هم بعدها در الموافقات, در مقاصد شارع گفته است كه يكى از آنها وضع قانون به منظور امتثال است.
گاهى حديث, يك ضرب المثل است و پيامبر, مَثَلى مى زند, همان طور كه خدا در قرآنْ مَثَل مى آورد. عموماً مثال ها برگرفته از محيط بيابانى و جامعه بازرگانى است. گاهى امر به صورت گفت و گو آغاز مى گردد تا زمينه براى آن هموار شود و نفْسْ براى پذيرش آن آماده گردد, مانند گفته پيامبر: «اى كعب!» كه مى گويد: «لبّيك, اى پيامبر خدا!». پيامبر مى گويد: «وامَت را در اين جا بگزار». كعب مى گويد: «گزاردم, اى پيامبر خدا!». سپس امر, ادامه پيدا مى كند: «برخيز و وام بگزار».
گاهى امر, با شرط نيز مقرون مى گردد و اين براى زمينه چينى و آماده سازى است و تحقّق «شرط» است پيش از تحقّق يافتن «مشروط».گاهى سخنان حكمت آميز است كه پيامبر از آن برخوردار است; چرا كه او از فصيح ترينِ عرب ها بود و بيشترينْ شناخت را از عموم ضرب المثل هاى عربى داشت, مانند «مَثَلِ آنچه خدا مرا بدان برانگيخت…». گاهى سخنانِ آهنگدار بر او چيره مى گردد, مانند: «نخستين خوراكى كه بهشتيان مى خورند, افزوده جگر يك ماهى است. بهشتى برين است. ماندگار گشتم در سرزمينى كه در آن جاى گرفتم. از آن است گوهرهاى نابى كه در كان هاى پاك, يافت مى شوند و رُستنى هاى خُجسته اى كه در رستنگاه هاى راست مى رويند». ۱ انگار سخنانِ آهنگدارِ كاهنان يا اورادِ صوفيان يا شطحيّات آنان است, يا مانندِ آن چيزهايى است كه در الطواسين

1.ج۳, ص۱۵۷ و ۲۴۷; ج۲, ص۲۰۵.

صفحه از 91